.
سفر قهرمانی
یافتن خویش و دگرگونی جهان درون
.
مقدمه
بدون شک ، همه ما علاقه داریم، قهرمان زندگی خود باشیم و تمام مراحل زندگی را با موفقیت و بدون هیچ گونه خطا و اشتباهی طی کرده و به سر منزل مقصود برسیم.
افراد مختلف جهت این امر مهم، نسخه های گوناگونی را ارائه دادهاند.
یکی از این راه حلها، سفر قهرمانی، یا سفر قهرمانی درون میباشد. سفر قهرمانی، اولین بار توسط کارل پیرسون در کتاب بیداری قهرمان درون ، مطرح گردید. البته خانم پیرسون در نگارش کتاب، از تعالیم روانشناس مشهور آلمانی، کارل گوستاو یونگ، الهام گرفته است.
بعبارتی، میتوانیم سفر قهرمانی درون را سفر قهرمانی یونگ نامگذاری کنیم.
مراحل سفر قهرمانی
سفر قهرمانی شامل سه مرحله کسب آمادگی، انجام سفر و بازگشت به جامعه میباشد.
در طی سفر قهرمانی، میتوانیم از کهن الگوها، به عنوان توشه سفر و راهنمای مسیر، بیشترین استفاده را به عمل آوریم.
کهن الگوها، الگوهایی هستند که عمدتا از تاریخ جهان و میراٍث ملل استخراج شده اند. اساس آنها، ترکیبی از داستانهای واقعی و تخیلی است، که در همه فرهنگها کم و بیش وجود دارند.
ما هم در فرهنگ غنی ایرانی، واجد بسیاری از این داستانها هستیم. مانند رستم و سهراب، لیلی و مجنون و خسرو و شیرین.
اگر قصد داریم سفر قهرمانی را با کمک کهنالگوها به سلامت طی کنیم باید:
- کهن الگوها را به خوبی بشناسیم.
- خود را به خوبی بشناسیم و کشف کنیم کدامیک از کهن الگوها در ما قویتر و کدامیک ضعیفتر است.
- با کمک علمای روانشناسی، ضعفها را برطرف نموده و حرکت خود را، در راستای سفر قهرمانی ادامه دهیم.
آرکتایپها (کهن الگوهای) دوازدهگانه
در کتاب بیداری قهرمان درون، 12 کهن الگو یا آرکتایپ (Archetype) به شرح زیر معرفی میشوند :
- معصوم
- یتیم
- حامی
- جنگجو
- جستجوگر
- عاشق
- آفرینشگر
- نابودگر
- حاکم
- فرزانه
- جادوگر
- دلقک
چهار الگوی اول یعنی “معصوم، یتیم، حامی، جنگجو” قبل از سفر قهرمانی، ما را برای سفر آماده میکنند و نقش تدارکات و توشه سفر دارند.
به ما یاد میدهند در جهانی که هست زنده بمانیم، قدرت خود را پرورش داده، انسانهایی خوب و موفق و دارای شخصیت اخلاقی برجسته باشیم.
این چهار الگو با هم اجزای شخصیت را به ما میآموزند. اعتماد لازم به دیگران برای یادگیری مهارتهای اولیه زندگی، حس همبستگی با سایر انسانها و ادا کردن دین خود و شجاعت جنگیدن برای خود و دیگران که به ما امکان میذهد تا تا به دیگران کمک و برای آنها فداکاری کنیم.
یتیم و معصوم به ما قدرت تشخیص میدهند و کمک میکنند تا بین یاریگران و اغواکنندگان تفاوت قائل شویم. جنگجو ما را برای نبرد تقویت میکند و شجاعتمان را تقویت میکند و حامی انسانیت و همدلی را به ما میآموزد.
چهار الگوی دوم یعنی”جستجوگر، عاشق، آفرینشگر، ویرانگر“ در مسیر سفر و رویارویی با جان (روان یا بقول یونگ ناخودآگاه جمعی) و واقعی شدن به ما کمک میکنند.
و در نهایت چهار الگوی آخر یعنی ” حاکم، فرزانه، جادوگر و دلقک ” وسایل بازگشت خویشتن از سفر و ورود به قلمروی پادشاهی را، فراهم میکنند.
بطوریکه می توانیم خویشتن حقیقی خود را ابراز و زندگی خود را دگرگون سازیم و به ورای قهرمانی رسیده و آزادی و نشاط واقعی را لمس کنیم.
در ادامه، در خصوص هر یک از کهن الگوها یا آرکتایپها، توضیحات مختصری ارائه میگردد.
آرکتایپ یا کهن الگوی معصوم (Innocent)
کهن الگوی معصوم، اولین مرحله از سفر قهرمانی است. این آرکتایپ در سخت ترین شرایط، امید خود را از دست نمیدهد و همواره مثبت میاندیشد. به دیگران اعتماد دارد و همین اعتماد موجب می شود که مهارتهای زندگی را از آنها بیاموزد.
همه ما با معصومیت آغاز می کنیم. در رحم مادر از ما نگهداری میشود. در مراحل بعدی، پدر و مادر ما را دوست داشته و از ما مراقبت و حمایت میکنند.
همچنین حلقه دوستان و آشنایان و نهادهای اجتماعی، ما را مورد تشویق و حمایت قرار میدهند تا استعدادهای خود را بروز داده و آنها را شکوفا کنیم.
این روند حمایتی، تا زمانی که بتوانیم از خود مراقبت کنیم، ادامه خواهد داشت.
نمونه آرکتایپ معصوم، نقش تام هنکس در فیلم فارست گامپ است.
همچنین برندهای گوناگونی آرکتایپ معصوم را برای شخصیت خود برگزیدهاند که برند داو یکی از این برندها است. در تبلیغ بالا، داو صابونهای خود را مانند تخم پرندگان در آشیانه نمایش داده است. تخم پرندگان، پس از چند روزی به جوجه تبدیل میشوند. نوزادها اعم از جوجه پرندگان یا نوزاد انسان، از نمادهای معصومیت به شمار میرود.
آرکتایپ یا کهن الگوی یتیم (Regular Guy/Girl)
کهن الگوی یتیم، دومین مرحله از سفر قهرمانی است. کودکی که در آغاز خردسالی و هنگامی که هنوز به حد کافی رشد نکرده و امکان مراقبت از خود را ندارد و ناگهان از حمایت پدر و مادر محروم میشود.
والدین میمیرند یا او را ترک نموده و یا از او سوء استفاده میکنند. چنین کودکانی عزیز نیستند، تحت حمایت قرار ندارند، احساس امنیت نمی کنند و از آموزشهای زندگی بهرهای نمیبرند.
همانند وقتی که کودک درونمان احساس تنهایی، طرد شدگی، شکنجه شدن و فریب خوردن را دارد. هنگامی که معلم بصورت ناعادلانه رفتار میکند و همکلاسیها ما را مسخره میکنند.
صمیمیترین دوستانمان به ما نارو میزنند و ما را ترک میکنند. با پزشک پولکی روبرو میشویم که بدون پول، هیچ بیماری را درمان نمیکند. کارخانه داری را میبینیم که برای سود بیشتر، محیط زیست را آلوده میکند. آگهیهای تلویزیونی و تبلیغات به ما دروغ میگویند.
جالب اینجاست که ما معمولا یتیم درونمان را نمیپذیریم و او را طرد میکنیم و یا در بهترین حالت او را از دیگران پنهان میکنیم.
چراکه از لحاظ اجتماعی، همیشه باید خوب به نظر برسیم و آزرده شدن و زخمی بودن، در منظر دیگران، صورت خوشی ندارد.
آرکتایپ یا کهن الگوی حامی (Caregiver)
کهن الگوی حامی، چهارمین مرحله از سفر قهرمانی است. شاید والدین، بهترین مثال برای کهن الگوی حامی باشند. آنها خلاق، پرمهر و سرشار از توجه به رشد و پرورش کودک بوده و حاضرند بمیرند تا کودک زنده بماند.
در نوزادی، حامی به تمام امور رسیدگی می کند. ولی بتدریج که دوره نوزادی تمام میشود، حامی به آموزش درس زندگی می پردازد تا کودک روز به روز داناتر و مستقلتر گردد. در مراحل بعدی، معلم، پزشک، پرستار و کارفرما، گاها وظیفه حامیگری را بعهده میگیرند.
در صورتیکه حامیان، از کهن الگوی جنگجو بهرهای برده باشند، میتوانند علاوه بر حمایت از افراد، برای آنها حصار امنی ایجاد کنند که در آن به خوبی احساس آرامش و امنیت نمایند. این امر، مطلوبترین حالت حمایتگری خواهد بود.
شاید یکی از مهمترین مظاهر حامیگری، احترام به خویشتن خویش است. احترام به خویش، منجر به احساس رضایت و خشنودی میشود. مضاف بر آن، باعث عزت نفس درونی و انتقال آن به اطرافیان میگردد.
بالا بودن بیش از حد این عامل نیز دردسرساز است و میتواند به شکل خودشیفتگی و خودخواهی خود را نشان دهد. این افراد از نقاط قوت و دستاوردهای خود به کرات صحبت میکنند که این امر منجر به بروز احساسات منفی در اطرافیان میگردد.
در مقابل اگر افراد توانایی پایینی دراحترام به خویش داشته باشند، دچار مشکلاتی چون حس حقارت، سرخوردگی، افسردگی شده و از زندگانی لذت کافی نخواهند برد.
جلوه دیگر حامیگری، مسئولیت پذیری اجتماعی میباشد. مسئولیت پذیری اجتماعی، به معنی حضور افراد در گروههای اجتماعی و دوستانه میباشد که بر اساس نیات خیر خواهانه و بدون منظور نمودن منافع شخصی و تنها با در نظر گرفتن منافع عمومی، شکل میگیرد.
همدلی، جلوه دیگری از حامیگری بوده و به معنی توانایی افراد در فهم احساسات دیگران میباشد. این مهم به افراد کمک میکند تا علائم عاطفی دیگران را درک و به آن عکس العمل مناسب نشان دهند.
نمونه آرکتایپ حامی، نقش لیام نیسون در فیلم فهرست شیندلر است.
همچنین برندهای گوناگونی آرکتایپ حامی را برای شخصیت خود برگزیدهاند که برند وی وی اف یکی از این برندها است.
وی وی اف، سازمانی بینالمللی و غیر انتفاعی است که درخصوص حفاظت از محیط زیست و آگاه سازی مردم در این خصوص، فعالیت میکند.
در تبلیغ بالا، وی وی اف، قطع یک درخت را با قطع انگشت انسان مقایسه نموده و از مخاطبان خود میخواهد تا در خصوص محافظت از محیط زیست، دقت بیشتری بعمل آورند.
حتما بخوانید: کاربرد روانشناسی در بازاریابی
آرکتایپ یا کهن الگوی جنگجو (Hero)
کهن الگوی جنگجو، سومین مرحله از سفر قهرمانی است. جنگجوی درونمان از ما میخواهد شجاع، قوی و باشرافت بوده، بهخوبی برنامه ریزی و هدف گذاری نموده و در صورت لزوم با دیگران وارد جنگ شویم و از قلمروی خود دفاع کنیم.
در اینصورت، دیگران جسارت ورود به قلمروی ما و دخالت بیجا در امور را نخواهند داشت.
جنگجوی درون، به ما کمک میکند که دنیا را به محل بهتری برای زندگی، تبدیل کنیم. کافی است بدانیم چه عواملی باعث ناخشنودی و ناراحتی ما در زندگی میشود. سپس با قدرت، این عوامل را به دلخواه خود تغییر دهیم.
در جهان امروز، در همه زمینهها رقابت شدیدی وجود دارد، از اقتصاد گرفته تا ورزش و سیاست. پر واضح است که لازمه رقابت، تقویت جنگجوی درون است.
یکی از مهمترین جلوه های جنگجو، استقلال میباشد. استقلال، توانایی افراد را در مستقل بودن، عدم وابستگی احساسی، خودمسئولیتی در تفکرات و اعمال نشان میدهد.
این افراد میتوانند به تنهایی طرح و برنامه ریزی داشته و تصمیمات مهم را
خودشان اتخاذ نمایند. در عین حال از نظرات دیگران نیز در این امر بهره خواهند برد.
این افراد از اتکا به دیگران به منظور برآورده شدن خواسته های عاطفی، خودداری میکنند. اما می توانند به تمایلات دیگران، بدون اینکه برده آنها شوند، پاسخ مناسب ارائه نمایند.
افراد غیر مستقل، نمیتوانند به راحتی تصمیم گرفته و احتمالا با مشورت کردن دچار تزلزل بیشتر و تردید خواهند شد.
خودابرازی از جمله دیگر جلوه های جنگجو میباشد. خود ابرازی به یاری افراد میآید تا توانایی ابراز و بیان احساسات و دفاع از حقوق شخصی خود را به صورتی غیر مخرب داشته باشند.
خود ابرازی، بر توانایی بیان احساسات در سطح عاطفی. توانایی ابراز عقاید در سطح شناختی و توانایی دفاع از حقوق و اجازه ندادن به دیگران جهت رنجاندن و گرفتن امتیاز، استوار میباشد.
نمونه آرکتایپ قهرمان، نقش کریستوفر ریو در فیلم سوپرمن است.
همچنین برندهای گوناگونی آرکتایپ قهرمان را برای شخصیت خود برگزیدهاند که برند نایکی یکی از این برندها است. در تبلیغ بالا، نایک از مخاطب میخواهد تا با یک ضربه توپ را وارد دروازه نموده و قهرمان شود.
آرکتایپ یا کهن الگوی جستجوگر (Explorer)
کهن الگوی جستجوگر، پنجمین مرحله از سفر قهرمانی است. این آرکتایپ، از جستجو و کاوش در پی آرزو و حسرت، آغاز میشود. همه ما در پی یافتن آرمانها و آرزوهای خود هستیم تا آیندهای بهتر بسازیم و جهانی بهتر را پایه ریزی نماییم.
نمونه عینی جوینده را می توان در شخصیت مهاجرین، پیدا کرد. آنانی که با تحمل سختی ها و مشقات فراوان، به مکان جدیدی در دنیا نقل مکان میکنند. سپس در مکان جدید، نهایت تلاش و کوشش خود را صرف پیشرفت و عملی کردن آمال و آرزوهای خود میکنند.
صورت دیگری از جستجو، آرزوی ما برای بازگشتن به اصل خویش، یعنی دوران قبل از یتیمی و حتی دوران نوزادی است. بدیهی است پول، ثروت، قدرت و تمامی اسباب دنیوی، نمیتواند ما را به این مقصود برساند.
تنها میتوانیم با واقعی شدن و به دنیا آوردن خویشتن حقیقی خود، به این آرزو جامه عمل بپوشانیم. یاد بگیریم، آنچه را که جست و جو میکنیم، در اعماق درون خود بیابیم، در غیر اینصورت، هرگز آن را در بیرون، پیدا نخواهیم کرد.
بدیهی است که جستجو در اعماق درون، برای افراد درونگرا بسیار سادهتر از افراد برونگراست. چراکه این افراد در جهان درون خود احساس راحتی بیشتری نموده و از کشف ان لذت میبرند.
درحالیکه افراد برونگرا، در جهان بیرونی احساس آسایش بیشتری داشته و عاشق کشف آن هستند.
در هرصورت، جوینده درون، ما را به به مبارزه میطلبد تا آنچه را که از آن هراس داریم کشف نموده و در نتیجه استقبال از خطرات و ریسک ناشناختهها، کاملا دگرگون شویم.
نمونه آرکتایپ جستجوگر، نقش هریسون فورد در فیلمهای ایندیانا جونز است.
همچنین برندهای گوناگونی جستجوگر را برای شخصیت خود برگزیدهاند. جیپ یکی از این برندها است. در تبلیغ بالا، جیپ خودروی خود را در حال بالا و پایین رفتن از کوه و جنگل و دشت و دمن نشان داده است که این دقیقا تجسم آرکتایپ جستجوگر است.
آرکتایپ یا کهن الگوی عاشق (Lover)
کهن الگوی عاشق ششمین مرحله از سفر قهرمانی است. عشق در یک کلام، قویترین نیروی موجود در جهان بوده و افراد دهنده و گیرنده این نیروی عظیم، هر دو سود میبرند.
اما یکی از مهمترین خواص عشق، توانایی بخشش افراد است.
وقتی از کسی نفرت داریم و یا از دست کسی ناراحت و عصبانی هستیم، در حقیقت کوله باری از نفرت و عصبیت را با خود حمل نموده و این سو و آن سو میبریم.
حمل این بار قطعا ما را خسته و فرسوده خواهد نمود. پس چرا افراد را نبخشیم و خود را از شر این بار ناخواسته رها نکنیم؟
البته بخشیدن افراد شدیدا گناهکار، همانند کلاهبردارانی که مسئول نابودی بسیاری از خانوادهها بودهاند و یا جنایتکاران جنگی، شاید کار ساده ای نباشد. اساسا شاید لزومی به اعمال بخشش، در این گونه موارد نباشد.
اما در موارد جزئیتر، همانند مسائل خانوادگی و زناشویی، میتوان با استفاده از بخشش بهبسیاری از مشکلات، برای همیشه پایان داد.
جنبه دیگر عشق، علاقه به خویشتن و بخشش خود است. بههرحال همه ما در زندگی، مرتکب اعمال ناشایستی در مورد خود و دیگران میشویم. لکن نباید خود را برای این اعمال تا ابد سرزنش کرده و مورد مواخذه قرار دهیم.
بخشش خویش، میتواند به این وضعیت خاتمه داده و ما را جهت ادامه سفر آماده سازد.
بعنوان مثال، در صورت دریافت خبر فوت عزیزانمان، ابتدا خود را بهدلیل کم توجهی، عدم مراقبت و سایر کاستیها و کوتاهیها، شدیدا سرزنش میکنیم. اما این وضعیت میبایستی در نهایت متوقف شود. باید خود را ببخشیم.
چراکه در غیر اینصورت، از سفر قهرمانی خویش، باز خواهیم ماند.
مطابق با نظرات یونگ، ما در درونمان، وجه جنسی سرکوب شدهای داریم که در مردها آنیما و در زنها، آنیموس نامیده میشود.
ما با نگریستن به جهان بیرون،میفهمیم که در درونمان چه خبر است. با آموختن دوست داشتن به زنان بیرون از خودمان، یاد میگیریم که زن درونمان را دوست بداریم. «همینطور در مورد مرد درونمان.»
روابط خوب بین فردی از جمله جلوههای مهم عاشق میباشدکه توانایی افراد برای ایجاد و حفظ ارتباط رضایت بخش و دو جانبه میباشد.
این مهم به معنی دریافت و دادن محبت و صمیمیت در زمان مناسب بوده و روابط صمیمانه بین افراد، احساس راحتی در روابط و داشتن انتظارات مثبت در تعاملات اجتماعی را به وجود خواهد آورد.
آرکتایپ یا کهن الگوی آفرینشگر (Creator)
کهن الگوی آفرینشگر، هفتمین مرحله از سفر قهرمانی است. این آرکتایپ و اساسا قدرت آفرینندگی، یکی از بزرگترین موهبتهای در دسترس انسانها میباشد.
آفرینندگی، با حس خلاقیت انسان رابطه مستقیم دارد. حسی که به ما کمک می کند تا بتوانیم همه چیز را در عالم خیال خود تصور کرده و در نهایت، در عالم واقع، پیاده سازی و اجرا کنیم.
با این حساب، می توانیم اهداف و مقصود نهایی خود را نیز، با کمک قدرت خلاقیت، تصویر سازی نموده و سپس در راه رسیدن به آن تلاش نماییم. بدیهی است، هر چه از هدف خود تصویر واضحتر و شفافتری داشتهباشیم، سادهتر میتوانیم بدان دست یابیم.
جالب اینکه تمامی هنرمندان، از همان ابتدا درباره اثر هنری خود، تصویر شفافی در ذهن دارند و دقیقا میدانند قرار است چه چیزی را خلق نمایند.
تمامی ورزشکاران موفق، از ابتدا لحظه پیروزی خود را در ذهن خلق نموده و با آن زندگی میکنند و در عین حال، تمام تلاش خود را برای رسیدن به آن لحظه مهم، به کار میبندند.
نکته مهم اینکه، اگر عاقبت بدی را جهت کاری در نظر بگیریم، احتمالا به همان عاقبت دچار خواهیم شد و اگر عاقبت خوب و مثبتی را در نظر بگیریم را در نظر بگیریم ، اتفاق مثبت، خواهد افتاد.
بهمین دلیل به رانندگان مسابقات اتوموبیلرانی توصیه میشود که به جاده چشم بدوزند و به دیوارهای اطراف نگاه نکنند. چرا که در صورت نگاه کردن به دیوار، احتمال انحراف از جاده و برخورد با دیوار افزایش خواهد یافت.
البته هدفگذاری میبایستی همواره با واقع بینی همراه باشد. بعبارت دیگر، باید واقعیات زندگی را پذیرفت.
همه ما پیر میشویم. نمیتوان مانع پیری شد. ولی میتوان در طول ایام پیری نیز با کمک حس خلاقیت، که هیچگاه از بین نمی رود،کارهای بزرگی انجام داد و به اهداف بلندی دست یافت.
کما اینکه بسیاری از شعرا و هنرمندان، در ایام پیری خود، آثار برجسته ای را خلق نموده و این آثار در طول تاریخ ماندگار شدهاند.
شاید بهترین روش زندگی، تعیین هدف و مقصد بصورت شفاف، با وام گیری ازقدرت خلاقیت باشد. در این صورت، با حرکت در مسیر اهداف و مضاعف نمودن تلاش و کوشش، میتوان به اهداف دست پیدا کرد. مضافا اینکه صرف حرکت در مسیر اهداف، به انسان حس رضایت خاطر بی نظیری میبخشد.
نکته آخر اینکه، اهداف ما جنبه قطعی ندارند و ممکن است در طول زمان و برحسب شرایط، دستخوش تغییرات جزیی و کلی شوند. زندگی جاریست و تغییرات نیز جزئی از آهنگ زندگی محسوب میشوند.
نمونه آرکتایپ آفرینشگر، شخصیت استیو جابز، بنیانگذار اپل است.
همچنین برندهای گوناگونی آفرینشگر را برای شخصیت خود برگزیدهاند.
لگو، یکی از این برندها است. در تبلیغ بالا، دختربچه بانمکی، با استفاده از لگو ساختمان زیبایی را ساخته است که مصداق آرکتایپ آفرینشگر است.
آرکتایپ یا کهن الگوی نابودگر (Outlaw)
کهن الگوی نابودگر، هشتمین مرحله از سفر قهرمانی است. سفر قهرمانی، سفر ساده ای نیست و با موانع ریز و درشتی همراه میباشد. زمزمههای درونی که مانند اژدها به جان ما میافتند و سعی میکنند از ادامه سفر بازمان دارند.
زمزمه هایی مانند ”نمیتوانی”، ”هیچ وقت نتوانستی” و “هرگز موفق نمیشوی“. باید با شجاعت با این موارد روبرو و با کمک کهن الگوی ویرانگر، آنها را از میان برداریم و به مسیر خود ادامه دهیم.
این زمزمهها گاهی به سایهها مربوط هستند. به خودهای احتمالی که سرکوب شدهاند، مورد نفرین قرار داشته اند و فرصت رشد نداشته و زیان آور بنظر میرسند.
زمزمه ها همیشه جنبه درونی نداشته و گاهی توسط اطرافیان، مانند پدر و مادر به ما القا میشود. در اینجا هم، راه حل دقیقا مانند بالاست.
البته باید توجه کنیم که نیازی به درگیری با پدر و مادر و خدشه دار کردن حایگاه آنها وجود ندارد. باید به ندای درون گوش فرا داد و زندگی را بر آن اساس پیش برد.
نابودگر خواص مفید دیگری نیز دارد.
بطوریکه موجب میشود، بیپرده با مفهوم مرگ و نیستی روبرو شویم و آنرا باور کنیم. بر این اساس، درک میکنیم که تا ابد فرصت نداریم تا زندگی خود را سر و سامان داده و مثلا روابط خود را با همسر، فرزند و دوستانمان، بهبود بخشیم.
بسیاری از مردم، نسبت به ویرانگر، دید مثبتی ندارند. در حالیکه ویرانگر، نقش تسویه کننده و پالاینده را در زندگی ایفا و کمک میکند تا چیزهای زائد را از وحود خود، دور بریزیم و جنبه درونی خود را پاکیزه نماییم.
همانند آپارتمانی که اگر از اسباب و اثاثیه غیر ضرور عاری نشود، دیگر جای تنفس نداشته و عملا تبدیل به انبار ضایعات خواهد شد.
نابودگر همچنین به ما کمک میکند تا با رها کردن خویشتنهای دروغین و نقابهایی که تمام بخشهای شخصیتمان را پنهان نگاه داشتهاند، به مقام فردیت دست یابیم. بعد از این مرحله می توانیم کشف کنیم که دقیقا که هستیم و چه باید بکنیم.
یکی از بهترین نمونهها برای شخصیت نابودگر، کاراکتر رابین هود است که با شکستن چارچوبهای محدود کننده درونی و اجتماعی، داراییهای ثروتمندان را میدزدد تا میان تهیدستان تقسیم میکند.
همچنین برندهای گوناگونی نابودگر را برای شخصیت خود برگزیدهاند.
دیزل که تولید کننده شلوارهای جین و لباس کار است، از مخاطبان خود میخواهد احمق باشند و کارهای احمقانه انجام دهند.
آرکتایپ یا کهن الگوی حاکم (Ruler)
کهن الگوی حاکم، نهمین مرحله از سفر قهرمانی است. این آرکتایپ، ترکیبی از کهن الگوهای حامی و جنگجو میباشد.
بدین ترتیب، قادر خواهیم بود تا از محدوده شخصی خود فراتر رفته و نحوه ارتباط درست با دیگران را انتخاب نماییم. در مراحل قبلی سفر قهرمانی آموختیم که باید از قلمروی خود، حفاظت و حراست کنیم.
اما قلمروی ما اساسا کجاست و مسئولیت ما در قبال خانواده، همسر، پدر و مادر، همکاران، جامعه و دنیا چیست؟ آیا باید خود را به همه افراد، به یک میزان نزدیک بدانیم و به آنها رسیدگی نماییم؟
در اینصورت آیا فرصت رسیدگی به همه افراد را خواهیم داشت؟
حاکم، میتواند به این سوالات پاسخ داده و کمک کند تا ماهیت روابط خود را با دنیای بیرون مشخص و موازنه مسئولیت نسبت به خود و دیگران را تنظیم نمایید.
نمونه آرکتایپ حاکم، نقش مارلون براندو در فیلم پدرخوانده است.
آرکتایپ یا کهن الگوی فرزانه (Sage)
کهن الگوی فرزانه، یازدهمین مرحله از سفر قهرمانی است. این آرکتایپ، وجود ما را به یادگیری ابدی دعوت میکند. البته یادگیری با دانش آموختگی متفاوت است.
دانش آموختگی عموما حضور بر سر کلاسهای تئوریک و فراگیری علومی است که به سرعت کهنه شده و چندان کاربردی نیستند. لکن، یادگیری شامل فراگیری علومی میشود که کاربردی بوده و میتوانند در زندگی و در جهت حل مشکلات، به کار گرفته شوند.
قبل از آغاز یادگیری مادام العمر، میبایستی به سوالات ذیل، جوابی درخور ارائه نماییم:
برای اینکه آینده دلخواه خود را بسازم و در این مرحله بهترین باشم، باید چه علومی را فراگرفته و چه علومی را رها کنم؟
- به چه اطلاعات و دانش جدیدی نیاز دارم و به چه چیزی نیاز ندارم؟
- برای سرزنده و هدفمند بودن در تمام کارها، کدام مهارتهای زندگی را باید در خود پرورش دهم؟
- برای بهبود وضع این لحظه از زندگی، به چه مهارتهای فنی احتیاج دارم؟
- در این لحظه از زندگی، محیط های یادگیری، منابع لازم و مربیان مربوطه را کجا میتوانم بیابم؟
پاسخ به سوالات فوق، کاملا بستگی به شخصیت افراد و اهداف آنها در زندگی و تعریف آینده مطلوب از نظر آنها خواهد داشت.
بهرحال پس از پاسخ به سوالات مطروحه، یادگیری ابدی آغاز شده و میتوانیم درخصوص مهارتهای انسانی، مدیریت تعارض، مهارتهای فنی جدید، ارزشهای درونی خودمان، اصول رهبری و سایر موارد مورد علاقه، مطالب بیشتری بیاموزیم و مرحله به مرحله خود را به فرزانگی نزدیک کنیم.
فرزانگی، تعمق درباره دستاوردهایمان در زندگی و احساس غرور از ادای سهممان به خانواده و جامعه و داشتن میراثی گرانبها برای نسل های آینده میباشد.
آرکتایپ یا کهن الگوی جادوگر (Magician)
کهن الگوی جادوگر، دهمین مرحله از سفر قهرمانی است. این آرکتایپ، ترکیب آفریننده و نابودگر میباشد.
با کمک جادوگر، میتوانیم چیزهایی را خلق کنیم که قبلا وجود نداشته و از شر مواردی خلاص شویم که ارزش سابق خود را در زندگی ما، از دست دادهاند. قادر میشویم تا به جای انکار ترسها، با آنها روبرو شویم.
ما وقتی به جادوگر متوسل میشویم که از وجود افرادی که جرات کردند رویاهایشان را محقق کنند، حیرت میکنیم. مانند اپل و یا والت دیسنی که با جادوی کارشان آگاهی و زندگی ما را دچار تحول نمودهاند.
جادوگر از تغییر و تحول استقبال میکند. تحول چیزی است که انسانها علیرغم پذیرش ظاهری، در برابر آن مقاومت زیادی نشان میدهند.
انسانها برای عبور از یک مرحله از زندگی به مرحله یا فصل بعدی، به کمک نیاز دارند که مربی و یا تسهیل گر این کمک را فراهم خواهند نمود.
آرکتایپ یا کهن الگوی دلقک (Jester)
کهن الگوی دلقک دوازدهمین مرحله از سفر قهرمانی است. این آرکتایپ، بخشی از وجود ماست که نماینده سرخوشی، سرزندگی، لذت از زندگی و زیستن در زمان حال میباشد.
گذشته را برای دمی فراموش و خود را از فکر آینده رها کنیم و در لحظه زندگی کنیم و به زندگی و تمام مشکلات و مرارتهای آن بخندیم و آن را زیادی جدی نگیریم.
دلقک دید ما را به روی امکانات تازه میگشاید و محدودیت فکری ما را از میان میبرد. به ما میآموزد که همواره نباید به یک صورت خاص فکر و عمل نمود و برای حل مسائل مختلف، راه حلهای گوناگونی را پیش پای ما میگذارد.
به عبارتی دلقک، نماد خلاقیت وجودی انسان است و به ما میآموزد که کارها را صرفا به قصد لذت بردن و بدون توجه به مسائل مالی انجام دهیم.
ما انسانها، بسیار پیچیده هستیم. گاهی بخشی از وجود ما عمیقا میخواهد که بر سر کاری بمانیم، در حالیکه بخشی دیگر از وجودمان میخواهد آن کار را ترک کنیم.
دلقک به ما میآموزد که این نا هماهنگیها را به رسمیت شناخته و از آنها لذت ببریم.
نمونه آرکتایپ دلقک، نقشهای چارلی چاپلین در فیلمهای این هنرمند مشهور است.
همچنین برندهای گوناگونی آرکتایپ دلقک را برای شخصیت خود برگزیدهاند که برند آیکیا یکی از این برندها است. در تبلیغ طنز آمیز بالا، دزد نابکار، به دزدیدن نقاشی مونالیزا علاقهای نداشته و تنها قاب نقاشی را که ساخت آیکیاست، با خود میبرد. اغراق موجود در این تبلیغ، به طنز ماجرا کمک شایانی نموده است.
حتما بخوانید: 30 نمونه از تبلیغات موفق دنیا
باسلام واحترام
به نظرم این کتاب نیاز به تبلیغ بیشتری دارد
تا کارشناسان بابت خودآگاهی در کارگاه بهره لازم ببرند
بله کاملا درست میفرمایید
چطور میتونم این کتاب رو تهیه کنم؟
اگر چاپش تمام نشده باشه، میشه از کتابفروشیها یا سایتهای معتبر تهیه کرد.