شوخی با لغات، کلمات و اصطلاحات فارسی
سری پایانی شوخی با معانی لغات و کلمات
عرض اندام
اگر در طول اندام ضرب کنی، مساحت اندام به دست میاد!
صعب الوصول
پولی که به فامیل زنت قزض بدی.
ترش رو
لایه بیرونی جوجه کباب که با عصاره لیموترش آغشته شده است.
برای تعریف دقیق خود جوجهکباب هم به نسلهای قبلی مراجعه کنید.
شوریدگی
وضعیت غذای بانوان بعد از ازدواج
(ترشیدگی: وضعیت خود بانوان قبل از ازدواج)
چلانده
وضعیت کسب و کارها بعد از افزایش مالیات
کباب برگ
کبابی که با دیدن قیمتش، برگهایت میریزد.
سیه روزی
مردی که همسرش غذا را دوباره سوزانده و تبدیل به کربن خالص کرده است!
تردست
همین الان از دستشویی اومده!
گیوتین
میرغضب اتومات
چشم تنگ
نام دیگر ژاپنیها
بازیگوش
کسی که مدام با گوش خود بازی و محتویات آن را در معرض دید عموم قرار میدهد. خیلی کثافتی!
چاپلوسی
کسی که اول با لوسبازی خود را به قدرت نزدیک میکند،
سپس تا جایی که میتواند میچاپد.
اصلاح ناپذیر
شبکه ایکس؛ عقدهای امکان اصلاح پستها را نمیدهد!
یهودی
آدم خسیسی که یه هودی بیشتر نداره و تابستون و زمستون میپوشه!
لرز
گاهی با ترس، گاهی با تب و گاهی با قر ریز همراه میشود. اصلا تنهایی حال نمیکند – رقص ژله روی بشقاب باقالی پلو – عکسالعمل طبیعی بدن به سرما – عکسالعمل طبیعی بدن به گرمای ناشی از سو مصرف نوشابه؛ در صورت تشویق حضار با سایر حرکات موزون، همراه میشود
دستبند
فامیل، دوست یا آشنایی که دست آدم را جایی بند میکند.
آسمان غره
مرحله بعد از چشم غره مامانا؛ اگر به مرحله اول بی اعتنایی شود!
صفدر
پیرمردی که در صف گوشت یارانهای هی در میکند.
بردباری
برعکس ان میشود باری برد ( کاری که خر میکند) – اگر بردبار نباشی خیلی خری!
کامی
کسی که اسمش کامبیز، کامران یا کامالا هریس باشد.
ناکامی
کسی که اسمش در لیست بالا نباشد
سست پیمان
پیمانی که سست شده و به سمت امیر شدن میرود.
(206 هم ثبت نام کرده)
پیمان پاک
قراردادی که شرکت پاک با کسی میبندد
مهمانخانه
همان خانه است، به شرطیکه به فامیل رو بدی!
املت
اوج هنر آشپزی مردان
تورم
مانند دلار، نرخ رسمی و غیر رسمی دارد.
وا استریت
استریت (خیابانی) که باز بوده و ترافیک نداشته باشد. در تهران دنبال آن نگردید.
آرزو
خرید مسکن کارگران و کارمندان و معلمان و …
رمانتیک
(رمان+تیک) عزیزی که رمان غمگین خوانده و از شدت قصه دچار تیک عصبی شده است.
مرد آفتابی
کوتاه شده مرد آفتابهای است.
مردی که در دستشوییهای بین راهی
وظیفه آبرسانی و پولستانی را بعهده دارد.
کارکشته
شهید راه کار، کارمندان بخش دولتی که زیر فشار کار کشته شده
و اکثرا چهل سالگی خود را نمیبینند. نکشیمون فعال!
درون گشاد
موجود درونگرایی که گشاد هم باشد. خودتون ببینید چی میشه!
وسط باز
خشتک پاره، عزیزی که خشتکش دچار از هم گسیختگی عاطفی شده؛
در مراحل بعدی احتمالا خودش هم به همین سرنوشت دچار میشود
شادمهر
موجود عجیبی که با آمدن ماه مهر، شاد میشود. آخه بوی ماه مدرسه شادی داره؟
هوازی
ایرانی قهرمان که به دلایل تورمی، باید فعلا با باد هوا زندگی کند.
خاموش
(خام+موش) موشی که هنوز خام است و بعد از کمی دور دور کردن در جوبهای تهران حسابی پخته میشود.
سحرخیز
عزیزی که برای لمباندن سحری خیز برداشته – عزیز دیگری که برای دوستی با سحر خیز برداشته و فکر میکند با اینکار، کامروا خواهد شد.
دلبری
کسی که لپتاپ مارک دل دارد و هر روز آن را به سرکار میبرد
پیشگیری
معمولا بهتر از درمان است، مخصوصا اگر درمان قطعی زایشگاه باشد – نوعی پیش فعالی، مخصوص عزیزانی که پاچه میگیرند – گیر دادن پدر و مادر، پیش از وقوع جرم؛ مثلا قبل از باز کردن در یخچال میپرسند:”سر یخچال چی میخوای؟” – گرفتن پیش پیش حقوق، بعنوان مساعده و سایر لطایف الحیل – گرفتن دست پیش برای جلوگیری از پس افتادن – گرفتن پیشاپیش هدیه روز زن از ترس فراموشی
باربند
اختلاسگر عزیزی که بار خود را بسته و دنبال منزل ویلایی در شمال ونکوور میگردد – کسی که در اسبابکشی بار شما را بر پشت او بند میشود – البته اگر خوب پول ندهید، ممکن است بند نشود – برای مسافرت خانوادههای ایرانی، از خود ماشین مهمتر است – نوع با کلاس آن برای حمل چوب اسکی و دوچرخه و کور کردن چشم همسایههای حسود استفاده میشود
دونپایه
کسی که قبلا به پایش دون میریختند، الان با این قیمتها باید طلا بریزند. نام دیگر مرغ است.
کالری
چیزی که هنگام لمباندن چیزبرگر با سیب زمینی اهمیتی ندارد اما در هنگام خرید شیر و ماست، ناگهان به مهمترین فاکتور تبدیل میشود.
کارآمدی
کارآمدی: بر عکس ناکارآمدی است
ناکارآمدی: اگر نمیدانید چیست، تبریک میگوییم. احتمالا در سوئیس زندگی میکنید!
عابر بانک
بانکی برای عابرین پیاده و عزیزانی که مبلغی پیاده شدهاند – منوی انگلیسی آن فقط به درد کلاهبرداری تلفنی میخورد – صدای شمارش پول آن، دلنشینترین صدای دنیاست – اگر حسابتان خالی بود، گزارش حساب بگیرید که خیط نشوید – اگر به اندازه گزارش حساب هم پول نداشتید، دعا کنید دستگاه کارتتان و خودتان را ببلعد
زباله
زباله: طلای کثیف که در معدن فراموشی مدیران، مدفون شده است – رکورد دار تولید آن در دنیا هستیم
زباله صنعتی: به بخش تولیدات ایرانخودرو و سایپا مراجعه شود
زباله خانگی: کسی که خشونت خانگی راه میاندازد
سطل زباله: محل ژیمناستیک بازی کودکان کار – کاربری خود آن مشخص نیست، ولی اطراف آن محل ریختن زباله است
ساحل دریا: در کنار جنگل، بهترین محل دفن زباله به شمار میروند
همدان
همه+دان: کسی که همه چیز را میداند و نیازی به مشورت ندارند؛ نصف جمعیت ایران و بخصوص مسئولین دولت اینجوریا هستند
همه+دان: کسی که همه اسرار فامیل را میداند – عمه بزرگهی بابا
همدان: اسم شهری در غرب ایران، که مردم ان احتمالا همه چیز را میدانند؛ همه چیز را ندانند، آدرس غار علیصدر، گنجنامه و هگمتانه را حتما میدانند
آسفالت
در تهران، عمری به اندازه عمر گل سرخ دارد – ترکیب قیر و شن که درصد قیر آن با درجه انصاف پیمانکار تغییر میکند – مظهر حلالیت در آب است (با آب به سادگی شسته میشود) – در تهران هر صد سال یکبار، به مناسبت تغییر قرن چینی انجام میشود – گاهی مسیر زندگی روی آسفالت میافتد و گاهی هم مسیر آسفالت توی حلق آدم میافتد ( دهنمان آسفالت میشود)
چمدان
چمدان: از شرایط مهاجرت، فقط همین رو دارم
چمدان عروس و داماد: لوسبازی جدیدی که به لیست جهیزیه اضافه شده – در مواقع قهر کردن عروس خانم، خیلی بهکار میآید
چمدان خلبانی: عقدهایایها با آن حوگیر شده و کم مانده بزور وارد کابین خلبان شوند
چمدان: نسبت آن با ساک، مانند پراید وانت به پراید معمولی است
چمدان: درب آن به زور بسته میشود، درست عین پراید
چمدان: مثل پراید، در طول سفر نابود شده و در بهترین حالت چرخ آن از جا کنده میشود. ولی شکر خدا بر خلاف پراید، خطر جانی برای کسی ندارد
چم+دان: عزیزی که چم و خم زندگی را میداند، آدم دنیا دیده
چمدان: مخفف چمدانم. پاسخ مادرها، وقتی میپرسی شرتم کجاست. «چمدانم. ببین کجا گذاشتی!»
مادر
فرشتهای که میگوید:
اخلاق گندت عین اون باباته
همه چی همونجاست. چطور نمیبینی
یکم از بچههای مردم یاد بگیر
من حرفی ندارم. بابات مخالفه
آدم همه چی رو به مادرش میگه
حیف از عمر و جوونیم که به پای شماها گذاشتم
قدر ناشناسیات، به اون عمه فلان شدهات رفته
کاش یه بچهای عین خودت گیرت بیاد
کادو نخواستم، خودت رو درست کن
شنبه بری خونه شوهر، یکشنبه برت میگردونن
اگه من رو دوست داشتی، ناراحتم نمیکردی
پیراسته
عاقبت همه مردهای ایرانی!
پیر میشوند و باید آسته آسته حرکت کنند تا برای حاجخانم قابل تحمل باشند
خوشبو
عزیزی که به خوبی و خوشی بو میدهد و مشکل صدا را هم حل کرده است
شایستهسالاری
شایسته خانم، همسایه بالایی ما رو میگه. برای خودش تو خونه سالاریه!
اسم رمز توزیع پست و مقام بین فک و فامیل!
قطره
واحد افزایش حقوق کارمندان
قطره چکان: سازمانهای دولتی از آن برای اطلاعرسانی استفاده میکنند
قطره قطره: قطره قطره جمع گردد، وانگهی در دریای تورم ناپدید شود – قدیما جمع میشد وانگهی دریا میشد، جدیدا سیل میشود. طبیعت هم قاطی کرده!
آبیاری قطرهای: نتیجه بزرگ شدن پروستات آقایان
اتوبوسرانی
اتوبوس لاکچری که در آن بجای ساندیس، رانی سرو میکنند
اتوبوسی که برای رد گم کردن، بجای ماشین حمل گوشت، ران و شقه گوسفند حمل کند
بیآرتی: در اصل بی پارتی بوده – بدون تراشیدن پارتی میتوانی سوار شوی – محل تجمع افراد بدون رانت و پارتی
بلیط: شرط لازم سوار شدن اتوبوس – شرط کافی نماندن زیر دست و پا و لج نکردن راننده که میتواند باعث بستن زودهنگام درب یا نبستن درب و حرکت با تمام توان قوا و بعدش ترمز ناگهانی شود
ایستگاه: محلی که ملت خود را برای رقابتی بزرگ آماده میکنند.
لازمه برنده شدن تمرین مداوم حرکات ایستگاهی و گاهی استفاده از ضربات ایستگاهی است
اتوبوسخوابی: فعل راننده اتوبوس بین جادهای که گاهی منجر به لت و پار شدن مسافران بیگناه میشود
اتوبوسخوابی: به گفته مسئولان شورای شهر تهران فراگیر نیست و فعلا فقط دو ردیف آخر پر میشود که با تلاش این عزیزان در آینده شاهد نتایج درخشانتری خواهیم بود
عینک آفتابی
برای بدهکاران و افراد مشهور، واجبتر از نان شب است
حرفهایها از پشت آن چشمک میزنند
به آبادان خوش آمدید
برای بانوان کاربری دوگانه دارد و بعنوان تل هم استفاده میشود
نور آفتاب را دفع میکند تا انسانهایی خورشیدگون را جذب کند
اسما افتابی است اما در شب و روزهای ابری هم استفاده گستردهای دارد
دم دستیترین ابزار خوشتیپی
عینک دودی: با دیدن قیمت آن، دود از سرتان بلند میشود
روانشناسی برگرخورها
همبرگر: برعکس آن میشود برگر هم. آدم پرخوری که در کنار شام مفصل، چند تا برگر هم میلمباند
چیز برگر: آدم سرگردان که خودش هم نمیداند از جان زندگی چه میخواهد و چیز چیز میکند
فیش برگر: آدم حسابگری که فیش همبرگر را برای گرفتن دانگ از طرف مقابل یا شرکت در قرعه کشی نگه میدارد
دابل برگر: آدم زیاده خواه، این فرد حتما ماشین خود را هم دوبله پارک میکند
چیکن برگر(Chicken Burger): آدمی که رژیم دکتر کرمانی گرفته و مجبور است با یک جوجه همبرگر سیر شود
تهران
هوای آن مصداق سیاهنمایی است
فود
فست فود (Fast Food): غذایی که باید سریع بیاید، ولی با تاخیر میآید. وای به حال نوع غیر فست آن
فود کورت: محل گرفتن تصمیمهای سخت زندگی
مامی فود: غذای مامانپز در بلاد کفر
رابین فود: رابین هودی که در خصوص توزیع غذای دزدی تخصص دارد
چیز فود: غذایی که اسم آن را نمیدانیم
فینگر فود(Finger Food): غذایی که عملیات برداشت و بلع ان، دستی و طی یک رقابت سنگین انجام میشود، مثل جوجهکباب در عروسی
فود: تازگیها با اسنپ میآید (اسنپ فود)
گل
گل: بوی آن، آدمی را از خود بیخود میکند. وای به حال استعمالش!
گلفروش: شخص و یا شبکهای که گل و سایر مواد بودار را توزیع میکند
گرد: منظور همان گرده و سایر مشتقات گل است. به گلفروش معنبر و سابقهدار مراجعه شود
فضا: پس از استعمال گل، همین نزدیکیهاست – خدا کند که راه آن زودتر باز شود که چند تا سلفی متفاوت بگیریم
سبزه: اگر نیت کنی و گره بزنی و دلت پاک باشد، هیچ اتفاقی نمیافتد
علف: قبلا باید به دهان بزی خوش میومد، الان باید جوابگوی نسل جوان باشد!
درخت: حداکثر کارش گرفتن اکسیژن و دادن گاز کربنیک است، کاری که من هم بعد از شام انجام میدهم – در دنیای دیجیتال بدون کاغذ، فقط به درد تولید خلال دندان می خورد
باغ: خاکش برای رویش برجهای بلند مرتبه، بسیار مستعد است
باد: مقصر آلودگی هوا، نیامدن آن است – علت گسنرش آتش سوزی جنگلها، آمدن آن است – کلا خیلی داخل دست و پای مسئولین است
صنایع دستی
دستی کشیدن: چاشنی دور دور است
جارو دستی: مهمترین ابزار خشونت خانگی بعد از دمپایی
وجه دستی: در کنار نسیه، کابوس مغازهداران است
کاردستی: معجزه صابون گلنار
شوخی دستی: ظهور ناگهانی خر درون – با خلاقیت رابطه تنگاتنگی دارد – در خانه انجام ندهید، ممکن است آخرین شوخی عمرتان شود
آشپزخانه
کابینت: گاو صندوق مخفی مامانها از دمپایی تا با قیمانده خرس گریزلی در آن پیدا میشود
قابلمه: مارش بیدار باش صبح جمعه
جارو برقی: روشن شدن آن با زمان پخش فوتبال، نسبت مستقیم دارد
در یخجال: پر کننده اوقات فراغت جوانان و نوجوانان
یخچال: با گران شدن اقلام غذایی، کاربرد خاصی ندارد
مامانپز: قدیما غذایی بود که مامانا میپختند، الان بهانهای برای چاپپدن بیشتر مشتری
تخته گوشت: به دلیل گرانی گوشت، کاربرد چندانی نداشته و برای چشم و همچشمی همسایه ها بصورت دکوری استفاده میشود
هود آشپزخانه: هدف طراحان، دفع بوی غذا بوده ولی بیشتر وسیله تولید محتوای صوتی و اجابت مزاج به اعصاب همسایه است
فن آشپزخانه: حریف حجم دود ناشی از سوختگی غذا نمیشود
اجاق گاز: بانوان به نظافت آن خیلی حساسند؛ برای همین از آن استفاده نمیکنند
ماشین ظرفشویی: مرد زن ذلیل؛ قبل از اختراع، به طعنه به زن ذلیلان میگفتند.
مرغ: موجودی که نمیتوانید تخم آن را بخورید. چه برسد به خودش
گوشت: مشترک مورد نظر،کلا موجود نمیباشد
گوشت قرمز: گوشتی که از دیدن قیمت خود شرمنده شده است
ریکا: چیزی که آقایان هر شب آن را فشار میدهند
نان: هنر آشپزی خانگی در سالهای کرونا
غذای سوخته: اختلاف فاحش بین «تازه عروس» و «مامان»؛ برگ برنده مادرشوهر مقابل عروس؛ متهم اصلی سفارش از اسنپ فود
کتاب آشپزی: برگه تقلب مامانها
سینک ظرفشویی: آشنای پدرهای ایرانی از دیرباز ؛ محل درد دل و اشک ریختن پدرهای ایرانی
آش: گزارش هفتگی
کالری: در موقع خرید شیر مهم است؛ اما در موقع خوردن چیزبرگر با پنیر اضافه، اهمیت چندانی ندارد
کیک پختن: منشا بزرگترین ابهام بشر «نمیدونم چرا مثل بیرون در نمیاد.»
پیتزا: همین رو بیرون میخوردیم سه برابر در میآمد
بردباری
باری را برد – صبر و تحمل – کارمند شاسکولی که در مقابل خرحمالی با حقوق ناچیز صبر کرده و خفه خون میگیرد
جیب
مال بعضیها به سختی پر میشود؛ مال بعضیها به راحتی خالی
گریبان، یقه، چاک سینه، خود سینه، بیشتر نمیتونم بگم
جیب پدر: مادر مسئول تخلیه آن است
جیب به جیب: کار بیهوده، مثل مالیات دادن شرکتهای دولتی؛ برای همین مالیات نمیدهند
جیببر: جراح؛ کسی که مانند جراح، برش کوچکی ایجاد نموده و پول را تخلیه میکند
هکر: جیب بر دیجیتال
تابستان
بستانی که چند تایی تاب داره، اون پشت مشتها هم جا برای خواب داره
پشت سر بهار میآید، گاهی هم جلوتر از بهار میآید، گاهی هم اصلا نمیآید. بستگی دارد آنروز در چه مودی باشد. شوهر بهار خانم رو میگفتم.
اوایل میگفتند تابستان تخم کرونا را میخشکاند، بعدا معلوم شد حتی نمیتواند تخم کرونا را بخ…د (بخشکاند)
فصل تجلی حاکمیت پدرها بر کولر
فصل شلوار آستین کوتاه و متل قو
آب سرد کن: معمولا خراب است، اگر درست باشد لیوان ندارد و اگر درست باشد و لیوان باشد، بناچار برق میرود
کولر گازی: نشانه مایهداری است، بر عکس موتور گازی
عرق: چیزی که از پیشانی و سایر جوارح انسان میگیرند و معمولا مصرف خوراکی ندارد
بادبزن : قبلا برای کباب پختن استفاده میشد، ولی با وجود پیشرفتهای گسترده اجتماعی مانند قطعی برق، مصرف ان روز به روز در حال افزایش است
گرما متهم اصلی قطعی برق
وسایل نقلیه
اتوبوس : بوسی که حسابی بچسبد، مانند اتو.
مینیبوس : بوس کوچولو.
اتوبوس دریایی : اتوبوسی عاشق که دل به دریا میزند.
کشتی رانی : رانی تگری که در کشتی سرو میشود.
بادبان : کسی که مواظب است تا بادی از او در نرود.
اتوبان : محافظ اتو، مواظب است اتو نسوزد و نسوزاند.
جاده : کسی که جا میدهد، مسئول پذیرش هتل.
خیابان : در اصل خیاربان بوده، مراقب خیار، مواظب است مهمانان زیاد خیار نخورند
چراغ راهنمایی زرد : کسی وی را به گوش چپش هم نمیگیرد.
چراغ راهنمایی قرمز : رجوع به بند بالا، مگر اینکه دوربین داشته باشد.
چراغ راهنمایی سبز : فرمان حمله!
چراغ روشنایی خیابان : مظهر خاموشی و ادب
نیسان آبی : سلطان جادهها، نقش تاج پادشاهی را برای راننده دارد.
ایران خودرو : خودرویی که مشکلات آن به وسعت ایران است.
کامیونت : کامیونی که نت پرسرعت دارد.
وانت : همسایه ای که نت او پسورد ندارد.
چارتر(چهارتر) : پروازی که چهار برابر بحال آدم تر میزنه.
الوپیک : پیک مزاحم که الو میکند بعدش قطع میکند.
راننده تاکسی : نزدیکترین شخصیت به پدر خانواده (ضد کولر)!
اسنپ : آرام پز متحرک
کامیون: شیرازی ها به داداش وسطی میگویند
تراکتور(تراک تور) : توری که ملت را با تراک (کامیون) تاب میدهند.
برق
مثل برق میام : دو ساعت دیگه میام، یه ساعت میمونم، بعدش دوباره میرم
پفیوز: فیوزی که به پفی بند است.
وزارت نیرو : جایی که صبح شیر موز میخورند تا برای شب نیرو بگیرند.
توانیر : مسئول برنامهریزی و اجرای خاموشیها.
شرکت توزیع برق : اسم شیک برای قطع برق
جدول قطعی برق : پیچیدهترین معمای طراحی شده توسط انسان
نیروگاه برق آبی : نیروگاهی که برق آبکی تولید میکند.
نیروگاه بخاری : در زمستان خیلی میچسبد.
نیروگاه گازی : موتور گازی نیروگاهها
نیروگاه سوخت فسیلی : علم خود را نو نکرده و فسیل شده.
توربین : ماهیگیر، کسی که مدام داخل تور را نگاه میکند
توربین : بچه پولدار، کسی که آگهی تور خارجی را نگاه میکند.
کابل : بهترین وسیله برای تنبیه بچههای لوس فامیل
سیم : در قدیم به معنی نقره بوده. دزدان بهمان نیت آن را میدزدند.
کلافه
حاصل ازدواج کلاغ با زرافه
سر ریز
کسی که اندازه سرش در مقابل هیکل گندهاش، ریز بنظر میرسد.
بازنشسته
کسی که خیلی باز روی صندلی مینشیند و جای دیگران را تنگ میکند.
تاجر
کسی که زیر بار مشکلات تا کمر تا شده و در آستانه جر خوردگی شدید قرار گرفته است.
کاله
میوهای که نه تنها کال و نرسیده است، بلکه زیر دست و پا، له شده باشد.
نخود(نوخود)
کسی که به تازگی کسی شده و هی خودم خودم میکنه.
غارنشین
کسی که با دیدن غارغار کلاغ، بی اختیار مینشیند و خودش را خراب میکند.
زاغون
(زاغ+ داغون) آدم داغونی که چشمهای زاغ دارد.
هزینههای جاری
هزینه هایی است که جاریها در جهت چشم هم چشمی یکدیگر میتراشند.
آنکارا
(آن کارا) اسم دیگری برای اون کارا !
بیزنس
(بی زینست) در گویش اصفهانی، بر نداشتن زین دلالت دارد.
اتمام حجت
عاقبت کار آقا حجت، وقتی نسخه حجت پیچیده میشود.
خراب
خری که دست به آب دارد.
نلسون ماندلا
وقتی که دست آقای نلسون لای در مترو مانده باشد.
زنبور وحشی
زنی که بور و کمی هم وحشی باشد.
آیینه
مشاور امین بانوان!
بدون مشورت با اون، هیچ کاری انجام نمیدن.
ممات
جمع … است که فعلا آن را لولو برده و به هیچ عنوان پس نمیدهد.
جنبش عدم تعهد
حال و روز زوجهای عزیز ایرانی!
ژنتیک
ژني که عامل اصلي تيک زدن در انسان مي باشد
خردل
عزیزی که دلش بی قرار بوده و مانند خر مدام جفتک میاندازد و عاشق این و آن میشود.
کمال گرا
نوچه اقا کمال، کسی که به آقا کمال گرا میدهد که بدهکار مورد نظر هم اکنون در صف نون بربری، نفر سوم از آخر ایستاده است.
روشنفکر
کسی که وقتی چراغ روشنه به فکر فرو میره. ولی وقتی چراغ خاموش میشه، از ترس لولو دیگه نمیتونه فکر کنه!
دست به سر کردن
فعل استاد سلمانی است که دائما دستش را داخل سر آدم فرو میکند. و صد البته در اکثر اوقات بجای دست، ماتحت خود را در سر آدم فرو برده و حسابی قهوهای سازی میکند.
شیردل
کسی که بیست ساله از شیر گرفتنش، ولی دلش هوای اون روزها رو کرده و دوباره شیر میخواد.
بلایای طبیعی
بلاهایی که زنان سر شوهران بدبخت میآورند و البته کاملا طبیعی بوده و جای تعجب هم ندارد.
دست از جان کشیدن یا دست از جان شستن؟
دست از جان کشیدن، اول کاره که طرف جان رو لمس نمیکنه تا مثلا از تبعات بعدی جلوگیری کنه.
دست از جان شستن وقتیه که دیگه کار از کار گذشته و طرف باید بره دستش رو بشوره. یه دوشی هم بگیره خوبه.
جراحت
جرخوردگی که بصورت کاملا راحت و بدور از درد و سوزش معمول صورت میگیرد. معمولا این حالت در پی افزایش تدریجی قیمتها رخ میدهد.
شرکت مختلط سهامی
شرکتی باحال و خوش آب و هوا که مختلط بوده و تفکیک جنسیتی در آن انجام نشده است و تازه سهم هرکس از اب و هوا مشخص شده تا افراد بیخودی به جان هم نیفتند.
دل سیر
عزیزی که دلش عین سیر و سرکه داره میجوشه.
بین التعدیلین
بسیار شبیه بین التعطیلین است، با این تفاوت که زیاد حال نمیده.
چراکه آدم از محل کارش تعدیل شده و فلاکت بار باید دنبال کار جدید بگرده.
خانواده
کانون گرمی که از یک مرد و یک یا چند زن تشکیل شده است و هرچه تعداد زنان بیشتر باشد، گرمای کانونی بیشتر و تا آستانه انفجار اتمی بالا خواهد رفت.
جوشکار
مدیر بنگاه، کسی که تلاش میکنه دو طرف معامله رو بهم جوش بده.
پوشکار (PUSH + کار) هم کسیه که در پوشش مدیر بنگاه میخواد دو طرف معامله رو طرف هم هل بده، ولی خوب اینکاره نیست.
زاغول
غولی که چشمانی زاغ طوری دارد.
رودخانه
(Rude + خانه)
خانه آدم بی تربیت، خانه افراد بی تربیت و پررو
خانهای که اگر زنگ آن را بزنید، ممکن است از بالا آب جوش بریزن رو سرتون!
اگر هم آب جوش نریزن، از پشت آیفون فحش خار مادر میدن. دیگه این حداقلشه!
بزرگسالی
مقطعی از زندگی میباشد گه رشد انسان از بالا و پایین متوقف شده و آدمی فقط از وسط رشد میکند.
دل شوره
خوراک دل و جیگری که آشپز توش زیاد نمک ریخته باشه.
پای کوبی
معمولا وقتی انجام میشه که تو صف توالت عمومی باشی و نفر جلویی زیادی کشش بده. اینقده زیاد که مجبور بشی با پای به در بکوبی!
مینی بوس
بوس کوچولو با طول موج کوتاه که در اوایل روابط بسیار معمول میباشد.
پس از چندی که پردهها فروریخت، با پدیده اتوبوس مواجه خواهیم بود.
در این حالت اولا بوس بطور اتومات و بدور از شرم و حیا و محاسبات هزینه فایده صورت میگیرد.
ثانیا این نوع بوس بسیار میچسبد مخصوصا در زیر باران و به سختی میتوان طرفین را سوا کرد، مانند وقتی که اتو به لباس نایلونی میچسبد.
سری هفدهم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
انواع گفت و گو
حرف زدن مرد با مرد : گفت و گو
حرف زدن زن با زن : گفت و شنود
حرف زدن مرد با زن : شنود …!
بوبین
عضوی از بدن سگ که بو را میبیند و احتمالا صاحب بو را هم تشخیص میدهد،
نامهای دیگر : سگ بینی، سگ دماغ
گرانیگاه
جایی که اجناس را گران میفروشند، میوه فروشی سر کوچه ما!
نیمرو
میانه رو، حد فاصل کم رو و پر رو
دکتر
موجودی که با دوا درمون ما رو از مرگ حتمی نجات میده و با نمایش صورتحساب، ما رو به مرگ حتمی دچار میکنه و این چرخه ادامه دارد…
عنتر خانم
هر عزیزی که با فاصله از ما خوشکل تر باشه!!
سری شانزدهم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
خانواده
کانون گرمی که گاهی از زور شدت گرما، آتیش میگیره!
چشن عاطفهها
جشنی که در آن فقط عاطفهها رو راه میدن و ژیلا و پارمیدا و پریوشها
در آن جایی ندارند!
تنها در خانه
تنبیه دوران کودکی، موهبت الهی در دوران جوانی!
بیناموس
کسی که چشم داره و میبینه طرف چیز دندون گیری نیست، بازم دنبالش میوفته و موس موس میکنه.
خودسانسوری
پوشیدن لباس شطرنجی در ملا عام
بستن ناگهانی در و پیکر لپ تاپ، با شنیدن صدای پای پدر
راهور
راهی که اینقده با اعصاب آدم ور میره تا اعصاب آدم گهی بشه، از بس که پیچ و خم داره!
سری پانزدهم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
مختل
کسی که مخش در حد تلی از پهن تازه است.
مخفف مخ تعطیل!
آلپاچینو
به کاپوچینویی گویند که در کوههای آلپ صرف شود. (آلپ+کاپوچینو)
عبوس
ترکیب عروس+بوس
عروسی که به شدت از رفتارهای جلف داماد در مراسم عروسی و تمام شدن زود هنگام جوجه شاکی شده و حتی یک بوس کوچولو هم به داماد نمیدهد.
اسپری تاخیری
اسپری الکل که ابتلا به کرونا را به تاخیر میاندازد.
بادگیر
نام دیگر شلوار کردی، شلواری که قابلیت نگهداری انواع بادهای داخلی و خارجی را در خود داشته و حسابی آبروداری میکند.
سری چهاردهم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
فریاد
آنتی سکوت، حالتی که از برخورد جسم سخت به مناطق پر بارش انسان حادث میگردد.
زیرپوش
فرد بدهکاری که خوشبختانه سوار ماشین است و برای فرار از دست طلبکار در زیر صندلی خود را پوشش میدهد.
روپوش
فرد بدهکاری که بدبختانه پیاده بوده و برای فرار از دست طلبکار، چاره ای جز پوشاندن روی خود با هر وسیله دم دست، ندارد.
نرمال
چیزی که جنس نخراشیده نر آن را مالش داده باشد، مانند خمیر نون بربری!
زندون
- زن+دون، جایی که معدن زن بوده و زن آنجا فراوان یافت یافت میشود. همان حرمسرای خودمون
- دون پاشیدن برای بانوان، مخ زنی
کاندوم
معنای این لغت خیلی مشخص نیست.
ظاهرا چیزی است که با پدر شدن و روز پدر در ارتباط است، چیزی به مانند جوراب!
سری سیزدهم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
شیرجوش
شیری که از زور عصبانیت، جوش آورده و میخواهد دیگران را جر واجر کند.
آزار جنسی
وقتی جنس اشتباهی میخری و میخوای پس بدی، ولی فروشگاه ازت پس نمیگیره.
به این پدیده شوم، آزار جنسی میگویند.
شیرگاه
عضوی که موجودات از آنجا به موجودات دیگر شیر میرسانند و گاهی که شیری در کار نیست، خیر میرسانند.
هالترزن
- برخی از مسئولین عزیز که هال کارکردن ندارن و فقط تر میزنن!
- دوست دختر چرت و پرت که فقط تو هال آدم تر میزنه!
چراگاه
مکانی که در آن زیاد چرا چرا میکنند. کودکستان و مدارس ابتدایی!
دورریز
عزیزی که از دور خیلی ریز به نظر میآید ولی همین که نزدیک میشود، ماهیت گولاخ وار
او آشکار میگردد.
سری دوازدهم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
زناشویی
بر وزن قالیشویی، یعنی زن را مثل قالی لوله کرده و با شلنگ تحت شستشو قرار دهیم.
چرخ گوشت
- چرخی که در ان گوشت میگذارند و با رعایت مسائل امنیتی و در معیت نگهبانان مسلح، گوشت را به داخل فروشگاه میبرند.
- چرخی که در و داف سوار آن شده و به خصوص در شهرکهای ساحلی، اقدام به دوچرخه سواری میکنند.
ناقل
کسی که در حالت درازکش، به سادگی قل نمیخورد و کلا با غلت زدن رابطه خوبی ندارد.
پیت زا
زنی که نوزاد زشت و درپیتی را زاده و در یک کلام ترکمون زده است.
بی تاب – کلمات طنز
کسی که دیگر تاب ندارد، چون به علت اضافه بار طناب تابش پاره شده و احتمالا برخی از جوارح خودش نیز.
سری یازدهم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
فرومایه
فرومایه کسی که مایه را در جیب کارمندان ادارات فرو میکند تا کارش راه بیوفتد، رشوه بده.
سبد – کلمات طنز
- چیزی که در آن چیز دیگری میگذارند. از این دیدگاه، کاسه مستراح یکی از پرکاربرد ترین سبدهای زندگی محسوب میشود.
- سبد خانوار : چیزی که خانوار را در کف آن میگذارند.
- سبد سهام : چیزی که در آن سهام را به طرز زیبایی میچینند تا مردم بیچاره را گول زده و پولشان را بگیرند.
جانان
جایی که در آن نان میگذارند.
مترو – کلمات طنز
چیزی که ساخت آن بسیار طولانی بوده و متر به متر پیش میرود.
کفتر
- تعارف کردن با معرفت ها. داداش کف پاتیم. اختیار دارین ما کفتر !
سیرجوش
کسی که دلش مثل سیر و سرکه میجوشه!
سری دهم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
سرپرست
- کسی که سر دیگران را پرستیده و مدام به سر این و آن قسم میخورد.
بدسرپرست
- کسی که بد جور به سر دیگران قسم میخورد.
طویله
- طویله جایی است که افراد حقوق دیگران را زیر پا و زیر سایر اعضا و جوارح خود گذاشته و قانون را به گوش چپ خود حواله می دهند
- مونث طویل،بانویی که دراز باشد و اگر آن بانو علاوه بر طویله جمیله هم باشد اکازیون محسوب میشود
بادبادک
- مجموعه چند باد کوچک و کم صدا که متوالیا صادر میشه و رنگ و بو و تاثیرگذاری چندانی نداره
پستچی
- کسی که همش دنبال پست و مقام و خلاصه تشنه خدمت است.
این موجود مرموز همیشه در کمین مدیران بالاتر است تا هروقت کله پا شدند، پست آنها را تصاحب کند.
سری نهم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
تنگنا
- کسی که مجاری تنفسی و بخصوص “نای” او برخلاف اعضای تحتانیش، تنگ باشد.
- کسی که روزی بر او آنچنان تنگ شده که نای حرف زدن نداشته باشد.
اپراتور
- توری لاکچری که ملت را به دیدن اپرا میبرد، در کنار بردن به کنسرت اندی!
دواندن
- کاری که ادارات دولتی با زیبایی تمام، با ارباب رجوع بدبخت انجام میدهند.
- (دوا + ندن) عهدی که داروخانهها با ملت بستهاند تا داروها را احتکار نموده و به بیماران ندن!
بلند نظر
- عزیزی که با یک نظر، فرد مورد نظر را بلند میکند و ادامه ماجرا …
مدیر
- (مو+دیر): موجودی که مویم مویم(منم منم) زیاد میکند و همیشه دیر سر کار میاد.
- (مو+دیر): درخت مو (انگور) و مشتقات آن که خیلی دیر بار میدهد، اما وقتی که بار میدهد به جماعتی عشق و حال میدهد.
کرکره
کرکره یا کره کره به معنی اختلاط آقا با همکار غیر آقا در محیط کار(تفکیک جنسیتی نشده) است که با انبساط روحی و جسمی فراوانی همراه است.
بطوریکه اگر همسر رسمی اقا بویی از ماجرا ببرد، کرکره آقا را به پایین خواهد کشید!.
سری هشتم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
انواع مدیران
پاک دست: مدیر تازه کاری که در دستش بستنی پاک داشته و آن را با ولع گاز میزند و پس از کسب تجربه، به سراغ بیت المال رفته تا قسمتهای نرم آن را گاز بزند.
کج دست: مدیری که چیزش یعنی دستش مادرزادی کج است و هرگز راست نمیشود و طفلک بیت المال را با مشقت فراوان بالا میکشد.
دست چین: مدیری که قانون دستش را چیده و از بیت المال کوتاه کرده.
هزاردست: مدیری که هر وقت دستش را از بیت المال کوتاه میکنند، دوباره دست درآورده و دزدی خود را با پشتکار ادامه میدهد.
دراز دست: مدیری که دستانی دراز دارد و با این که ظاهرا از سازمان اخراج شده، از راه دور به دزدی از بیت المال ادامه میدهد.
هوای نفسانی
- نفسانی : نفس آنی، نفسی که بعد از آب خوردن حسابی در قسمت عمیق استخر، محتاج به آن هستیم.
- هوای نفسانی : هوایی که به درد نفس آنی میخورد، هوای جنگل، کوه و نفس نجات غریق (استخر مختلط)
- هوای غیر نفسانی : برعکس هوای نفسانی، هوای تهران، توالت عمومی و محل تجمع افراد نره خر که آبگوشت با پیاز فراوان کوفت کرده باشند.
پرتقال
- کشوری خوشمزه و آبدار در قلب اروپا، شاید هم در مغز اروپا ( دقیقا نمیدونم)
- Port + قال: وقتی کسی را در پرت یا همان بندر خارجیها قال گذاشته و تنهایی به عشق و حال میروی. ( البته تنهای تنها که نه! )
- پرت + قال: قال پرت، آقای پرت، فرمایش کرد.
شاهد – اصطلاحات بامزه فارسی
- داخل اشعار به معنی زیبارو میباشد.
خارج اشعار به معنی آدم بیکار و عموما بیریختی است که دهان خود را بیموقع باز نموده و میگوید سر حادثه بوده است. - شواهد، جمع شاهد. هرچه بیشتر باشد، درصد بیکاری جامعه بالاتر بوده و سکه و دلار بیشتر اوج میگیرند.
- مشهود، چیزی که تابلو شده و گند آن درآمده باشد.
- شاه+هد، کسی که در فوتبال خیلی خوب هد میزند و بعدا آقای گل، تاجر ،دایی ،خاله و گاهی هم عمه میشود.
ژله – کلمات مسخره
نوعی خوراکی لرزان، که دلیل لرزش بیوقفه آن مشخص نیست ولی میتواند از سرما، زلزله و گشت ارشاد (در مورد عروسیهای زیرزمینی) باشد.
نوعی خوراکی که دارای هیچ گونه مزه خاصی نبوده و تنها خاصیتش کمک به بلع سایر اطعمه مثل باقالی پلو با گوشت میباشد. بدیهی است هرچه بلع سریعتر واقع شود، شانس آدمی برای جارو کردن سایر محتویات سفره افزایش مییابد.
بانک ژنتیک – لغات خنده دار
بانکی است که ژنهای خوب پولهای زحمت کشیده و عرق ریخته خود را در آن قرار میدهند.
خود در فرهنگ مدیریت
خودشناس: مدیری که خودش را میشناسد و میداند اینکاره نیست. با اینحال
دو دستی میز را مانند چیز (میله مترو) چسبیده و رها نمیکند.
خودپرداز: مدیری که خودش درصد بالاتریها را مثل بچه آدم میپردازد.
خود نویس: مدیری که راه به راه برای خودش پاداش و تشویقی مینویسد.
خودکار: مدیری که بدون نیاز به نظارت و پیگیری کار خود را که همانا اختلاس است پیش برده و اساسا از نظارت بیزار است.
خودکفا: مدیری که خود را از هر نظر کافی و عقل کل دیده و نظر دیگران را به طحال خود میگیرد.
خودآگاه: مدیر باهوشی که وقت رفتن به او الهام شده و سریع استعفا میدهد.
ناخودآگاه: مدیر گاگولی که آنقدر نمیرود تا زورکی استعفا میشود.
.
دست – لغات خنده دار
دست بند:کسی که دست آدم را بند و پایانی بر دوران سیاه تجرد میگذارد.
دست کش:کسی که دست آدم را میکشد و موقتا در دست طرف میگذارد،
دست رنج: دستی که به خاطر کرونا همش تو دستکش بوده و رنج بسیار دیده.
دست جنبان: حرکات موزون که معمولا در وضعیت نامیزون از آدم صادر میشه.
دست دست: تحریک و تهییج فرد به انجام حرکات موزون توسط اطرافیان
دستور( دست تور ) : دستکش توری که قبلنا خانمهای باکلاس دستشون میکردن.
دستار( دست تار) : دستی که به تار زدن عادت داشته باشه.
دست گیر : دستی که موقع نوازش جیب و سایر امکانات مردم گیر کرده و بیرون نیاید!
اگه حال کردی اینو هم بخون: جوکهای جدید
میانجیگر – کلمات ترکیبی با خنده
میانجیگر کسی است که مابین دو جیگر گیر افتاده باشد و نداند که به سمت کدام یک غش کند!
سری هفتم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
نخ
نخ: اسم رمز دوستی و از اون رابطهها که قابل ارتقا به نسخه نامزدی و حتی عقد باشد.
نخ دادن: ابراز تمایل طرفین برای داشتن از اون مدل دوستیها
نخ کش: فردی که مسئولیت جوش دادن و تلطیف رابطه را بر عهده دارد.
نخ باف: فردی که در صورت خراب شدن رابطه، مسئولیت ترمیم آن را خواهد داشت.
نخ نما: رابطهای که گند آن درآمده و همه به جز پدر مادر طرفین از آن مطلع باشند.
فشار- کلمات خنده دار فارسی
نیروی وارد بر سطح است که هر چه نیرو بیشتر و سطح کمتر و تنگ تر شود، افزایش یابد.
نمونه آن مترو است، هنگامی که همه از در تنگ واگن میخواهند زورچپان وارد شوند.
در این هنگام علاوه بر کاهش سطح، عقبیها هل شده و جلوییها را هل میدهند و هی نیرو وارد کرده زور میزنند، پس فشار به توان دو زیاد میشود.
گاهی فشار به قصد قربت است، مانند هل دادن در صفهای نذری.
گاهی فشار به قصد قربت از نوع دیگر است، مانند صفوف مختلط سیم کارت مفتی در نمایشگاه کتاب
گاهی فشار به قصد جر دادن است، مانند فشار تورمی
گاهی فشار به قصد پریدن است، مانند فشاری که قهرمان پرش به نیزه خود وارد میکند
و گاهی فشار به قصد …یدن است، مانند عزیز یبسی که چارچنگولی سنگر دستشویی را چسبیده و رها نمیکند.
تجسس – کلمات طنز
-وظیفه انسانی و شهروندی در قبال دیگران در جهت بدست آوردن اطلاعات از
هر سوراخ ممکن، در راستای به خاک سیاه نشاندن آنها.
– یک عمل فان و لذت بخش که برای اوقات فراغت و به خصوص قرنطینه، موکدا توصیه میشود.
– یکی از روشهای دفع کرم روده بزرگ و خواهر کوچولوی وی (روده کوچک) میباشد.
– ترک آن برای بسیاری از افراد موجب مرض و خارش شدید در مناطق پایین دست میشود.
– ت.ج.س.س، ترب جعفری سس، سسی که از ترکیب ترب و جعفری بدست آمده،
بسان آبگوشت نفاخ بوده و کلا توصیه نمیشود.
رانتخوار- کلمات طنز
ویژه خوار، کسی که چیزهای گنده گنده مانند کوه، جنگل، دکل نفتی، پولهای نجومی و غیره را با لذت و اشتها میبلعد.
خوردن و هضم این اقلام توسط افراد عادی ممکن نیست.
برعکس رانت میشود تنار، که همان مخفف تناردیه است.
یعنی آدم رانت خوار خون کوزت و سایر بینوایان را داخل شیشه نموده و بعد از
خوردن گندهجات مینوشد تا بیشتر صفا کند.
نرمش
حرکات موزون و غیر موزون کله سحر، به منظور شکنجه سایر ساکنین و ساکتین منزل.
چیز و یا چیزهای سوم شخص که نرم باشند.
نرم کردن سوم شخص که یا از طریق زبان بازی و مخ زنی با خیر و خوشی صورت میگیرد و یا با زور و از طریق مشت و مال و سایر حرکات فیزیک
سری ششم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
.
کتاب
کاربرد این وسیله خیلی مشخص نیست . ولی به عنوان بادبزن ، خاک انداز ،مگس کش ، تو سری زن ، نشیمنگاه سیار و چتر استعمال می گردد .
طبق بخش نا نوشته از میثاق ملی ایرانیان ، هرگز لای آنرا باز نمی کنیم و هر که بخواند اسکوگاگول است . یعنی حاضریم تعداد درختان موجود در پارک ملت و چه بسا تعداد شاخه ها و سرشاخه ها را بشماریم ولی کتاب نخوانیم .
وسیله اذیت و آزار همگان است . از مامان خانه که آنرا وسیله ای زائد و جاگیر می پندارد تا کارگر باربری که یخچال ساید را پای کوبان و دست افشان جابجا می کند ولی برای جابجایی کارتن کتابها به عزا می نشیند و رنگ ماتم می گیرد .
از این روی کتابفروشی ها هم شده جولانگه پشت کنکوری ها و افراد بیکار و پلاسیدگانی که به جایی دیگر راهی ندارند. بعضی از کتابفروشی ها هم با درک شرایط حساس کنونی ، با ایجاد
کافی شاپ و کلا محلهای تاریک و باریک ، سعی کردند تا از آن بازارهای گسترده برای خود سهمی دست و پا کنند .
.
گاز
چیزی که نه جامده ، نه مایعه ، نه منقوله ، نه دیده می شه و نه صدا داره . البته بعضی وقتها با صدای مهیب همراه است .
چیزی است که بی رنگ و بی بو ست . البته استثنا همه جا وجود داره و بعضی گازها بوییدارند که باهاش میشه ساختمون ده طبقه رو تخلیه کرد .
وسیله پخت و پز ، که قابلمه رو میذارن روش و شلنگ گاز رو می کنن … بگذریم .
تمیزی گاز ، خط قرمز خانمهای خونه است و بر سر آن وقت که هیچ ، جان می گذارند .
گاهی بصورت کپسول ارائه می شود . البته نوع شربت ، آمپول و شیاف آن نیز در آینده
خواهد آمد. شک نکنید .
گاز گرفتن ، چیزی است که حیوانات وحشی و انسانهای وحشی تر ، بعنوان وسیله دفاعی از آن استفاده می کنند و با آن عضو طرف مقابل را به قصد بریدن و یا مقاصد دیگر ، به نیش می کشند.
گاز زدن ، وسیله ای که تمام موجودات برای خوردن غذا به آن متوسل می شوند و خیلی نشانه وحشی گری محسوب نمی شود . بیشتر نشانه گرسنگی است .
گاز دادن ،یعنی آقای راننده می خواهد زودتر به مقصدرسیده و مسافر بزند.
خلاصه برای مسافر جدید له له می زند
گاز ندادن ، یعنی آقای راننده لج کرده و می خواهد حال مسافران را بگیرد و بنابراین با
سرعت فقط بیست کیلومتر در ساعت ، در جاده حرکت می کند .
موتور گازی ، وسیله ایست که هشتاد درصد انرژی ورودی را به صدا و بیست درصد آنرا به حرکت تبدیل می کند .
قبض گاز ، کاغذ پاره ای که بسیار زیبا طراحی شده و عکس آقای ایمنی بر روی آن خودنمایی می کند ، اما برروی آن اعدادی نقش بسته که انسان را دچار برگ ریزان مزمن می کند .
طوری که آرزو می کنی ایکاش مینیسک و تاندون و جاهای دیگت پاره میشدن ولی
چشمت به این کاغذ پاره نمی افتاد.
گاز انبر ، انبری که عین سگ هار ، همه را گاز می گیرد و رها نمی کند .میخ و سیخ و دندون و غیره هم براش فرقی نمی کنند.
گازوو، کسی که مدام گاز تولید و آنرا در اتمسفر رها نموده و پدر لایه ازن را در می آورد .
کسی که عسلویه را در دل و جان خود جای داده .
.
آسانسور
چیزی که آسان سر می خورد و ما را به بالا و پایین می سراند .
البته گاهی هم جونش در میاد تا سر بخوره و وسط راه وایمیسه.این باعث میشه ما همانند
گل آفتابگردان ، خود را به رنگ زرد درآورده و اجداد خود با کیفیت فول اچ دی مشاهده نماییم.
در دسته بندی علمی ، آسانسورهای باری از آسانسورهای نفر بر کاملا جدا می باشند .
ولی در دسته بندی دیمی ما ، همه آسانسورها ، باری هستند و برای بردن همه جور بار از گوسفند زنده گرفته تا یخچال ساید و گیربکس ماشین سنگین ، مورد استفاده قرار می گیرند .
اصلا اگر آسانسور نباشه ، در اسباب کشیها دچار مشکل جدی می شویم .
گاهی هم آسانسور به وسیله دوستیابی و در مراحل بعدی مهرورزی تبدیل میشه.
انشا ا.. دولت هر چه سریعتر مشکل مسکن جوانها را حل کنه .
.
بستنی – اصطلاحات خنده دار فارسی
هرسوژه ای که بشود با آن خالی بست و تحویل خلق داد .
داشتن ارتباطات ، معمولا سوژه خوبی محسوب می شود . خالی بندان معمولا بر حسب درجه خالی بندی با یک وزیر تا سه وزیر و تعدادی وکیل دوست نزدیک بوده و رفت و آمد دارند .
داشتن شرکت های متعدد تجاری در دبی و مالزی و داشتن آشنا در سفارتهای مختلف از دیگر سوژه های جذاب محسوب می شوند .
چیزی که باید آنرا بست . مثل درب مستراح ، درب چاه و درب دهان مردم . البته بستن
این آخری به گواهی تاریخ ، مقدور نیست .
چیزی که معمولا آنرا با لیس زدن می خوریم تا لذت بیشتری ببریم . البته با گاز زدن هم می توانیم بخوریم ، در صورتیکه دندان داشته باشیم .
بهر حال بستنی هم مثل خیلی خوردنیهای دیگر است و روش خوردن ، براساس ذوق و
سلیقه و خلاقیت ما تعیین می شود .
بستنی در انواع گوناگون عرضه می شود . بستنی میوه ای ( ایتالیایی) ، یخی ( آلاسکایی ) ،
چوبی (جنگل آمازونی) و زعفرانی (وطنی) . البته نوجه تسمیه نوع وطنی با زعفران
مشخص نیست ، چون در آن همه چیز یافت می شود ، الا زعفران
.
بنگاه
بن گاه ، ریشه گاه ، اصل همه دوز و کلک ها .بطوریکه اگر ریشه همه کلاهبرداریها را دنبال کنید به بنگاه می رسید .
معدن خالی بندی . در زمان رونق برای مشتری بیچاره می بندند.و در زمان رکود و کسادی هم ، عده ای پیرمرد بیکار ، گرد هم می آیند و برای جمعی پلاسیده تر از خودشان ، از جوانیشان حکایت کرده و آی می بندند که نگو :
که مثلا فلان زمین را می خواستند مفت به من پیشکش
کنند ، قبول نکردم و ساخت فلان 120 واحدی به من پیشنهاد شد که همی رد کردم ; و یا اینکه چنان در گوش بزرگی زدم که تا پایان عمر خانه نشین شد .
محلی است که همه خندان می آیند و معمولا خندان می روند . اما پس از لختی ، وقتی می فهمند که چه کلاهی سرشان رفته ، به ناگه نالان شده ، شیون سر می کنند و سر و صورت خود را چنگ می کشند.
محلی است که در آن انواع مفاهیم زمینی و آسمانی معامله می شود . از خانه و زمین گرفته تا شادمانی و از اون چیزا خلاصه .
.
سری پنجم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
.
گردو
چیزی که گرد است . البته هر گردی گردو نیست ، بلکه ممکن است سنگی معلق در آسمان باشد ، که طبق معمول از میان این همه آدم ، بر سر ما فرود می اید .
ماده اصلی فسنجان است . حالا فسنجان چیه ؟ خود من هم دقیقا نمی دانم .فقط عکسش رو
تو کتاب آشپزی دیدم . ظاهرا اسم یک نوع غذای اعیانی بوده که قدیما درست می کردن.و
مرغ هم داشته . هم گردو داشته ، هم مرغ و قدیمیا مثل اینکه خیلی مایه دار بودن.
قبلا هر کی خوشحال بود ، می گفتن با دمبش گردو می شکونه .حالا گردو اینقدر گرون شده که
طرف با نصف پول خرید گردو ، تو اونجاش و چه بسا در جای جای بدنش عروسی می گیره .
بدین ترتیب ، ضرب المثل قبلی منسوخ و با عبارت جدیدی جایگزین شده .
دیروز سه تا دونه گردو خریدم . فروشنده گفت ” بیشتر بخر اینا گردو کاغذین . خیلی سبکه .
راست می گفت . چون از سه تا ، دوتاش کلا پوک بودن و بیش از حد سبک بودن “
ولی گردو در کل ، خوردنی سنگینی هستش و خیلی هم نفاخه . برای همینه که فسنجان
برای مجالس پرجمعیت مناسب نیست .
نکته جالب اینه که پوست گردو ، یکی از بهترین مواد برای ساخت ماسکهای ضد گاز می باشد .
یعنی گردو ، درد و درمان را با هم به ما هدیه می کند .
.
تابلو
چیزی که همه به آن زل زده و احتمالا مسخره اش می کنند .
مثال آن داوینچی است در حین کشیدن نقاشی روی در و دیوار کلیسا.
اولش خودش تابلو شده بود.
“چرا رو دیوار کلیسا نقاشی می کشی بچه ؟ مگه بابات ، برات دفتر نقاشی نمی خره ؟”
بعدش تابلوهاش ، تابلو شدن .
مخصوصا مونالیزا که به آدم زل می زنه و چشم بر نمی داره . آدم اصلا یک جوریش می شه .
آدمی که همه به او زل می زنند ، نه اینکه خوشتیبه. یا دستش تو دماغشه. یا زیپ شلوارش بازه .
چیزی که در مراکز فروش و پاساژهای تجاری نصب شده و محل قسمتهای مهم و کلیدی، یعنی رستوران و دستشویی را نشان می دهد. (محل پر و خالی کردن شکم )
چیز سبز رنگی که در جاده ها نصب می کنند و پس از مدتی به مستراح پرندگان و محل پرتاب ترقه و پوست نارنگی و آشغال تبدیل می شه.
.
چرخ
چرخ:چیزی که گرده و یکبار اختراع شده ولی بعضی خودروسازهای وطنی با اصرار می خوان دوباره اختراعش کنن و افتخارش رو نصیب خودشون بکنند.
چرخ:آدم بیکار که بی هدف دور خودش می چرخه و گاهی هم دور دور می کنه ، بدون اینکه دقیقا بدونه دنبال چه چیزی و یا چه جور چیزی میگرده .
چرخ: فعلی که افراد در حالت شادی مرتکب می شوند و معمولا با حرکات موزون دست و پا ، صورت و سایر اعضای بدن همراه می شود .
چرخ: دور ، دف و دائره ، وسیله ای که حرکات موزون را تسهیل و گاهی هم تشدید می کند .
تک چرخ: نام دیگر خودکشی .
دوچرخه : رخشی است آهنی که سوار آن می شوی و در مواقع پنچری او سوار ما می شود .
همان خودکشی است ولی شانس آن به اندازه تک چرخ بالا نیست .
چرخ گردون :در قدیم ، معنی دیگر مستراح بوده . چون تمام شعرا و عرفا در آن اخ و تف
می کردند .احتمالا مستراحش همیشه خراب بوده ، چون علاوه بر اف و تف ، کلی ناله و نفرین هم حواله آن می کردند .
چرخ کبود:چرخی است که کبود شده ، از بس دور خودش چرخیده . کلا سرگیجه گرفته.
چرخ و فلک : وسیله ای که عده ای الاف سوار آن شده و هی بالا و پایین می روند و معلوم نیست از کجای آن لذت می برند . خودشان کم دور دور می کنند …
چروخ : جمع چرخ وسیله ای که در آن انگور می ریزند و لگدش می کنند تا درنهایت تبدیل به سرکه شیره و سایر فرآورده های آشامیدنی (سرکه سیب) شود .
چرخ زدن : قربون صدقه کسی رفتن و دور کسی گشتن . ولی چون خیلی ضایعست ، استفاده نمی شود . الهی مثل چرخ دورت بگردم و تو یاتاقانم باشی .
چرخ زدن : فعل پیچوندن مردم . حالا ما می ریم یک چرخی می زنیم ، بر می گردیم .
(از جای دیگه می خواهیم بخریم ،با قیافت حال نمی کنیم)
.
رکیک
حرف رک و پوست کنده که البته پوست آنرا زیادی کنده باشند ، بطوریکه بخشی از گوشت هم خلاصه اوف شده باشد. کلامی که در آن حرف ” ک ” زیاد استعمال شود و گاها کشدار باشد .
نه از جنس کش شلوار ، هرچند که با شلوار رو نواحی پایین تر از کمر ، بیربط نباشد .
مضافا اینکه ، با کلمات عمه ، خاله و خان باجی به سادگی ترکیب گردد ، همچو ترکیب شکر در
کاپوچینو ! ضمنا گناه نامبردگان هنوز مشخص نشده و در هیچ دادگاهی به اثبات نرسیده است .
کلامی که سابقا در تصادفات بیابانی و خیابانی ، بسیار کاربردی و گره گشا بوده است .
امروزه با توجه به بی اعصاب شدن مردم ، کاربرد آن به بخشهای دیگر ، از جمله اینستاگرام
تسری یافته و در هنگام باخت بازیهای ملی ، بعنوان مرهم و ضماد فوری عمل می کند .
رکیک العقل : کسی که عقل او کم باشد و اگر رقیق القب هم باشد ، کارش زار و از لیگ زندگی
با تفاضل گل بالایی ، حذف خواهد شد .
رکیک البنزین : کسی که سهمیه ماهانه بنزین خود را دو سه روزه مصرف نموده و برای
بقیه ماه ، کاسه چه کنم دست گرفته باشد .
رکیک المهریه : کسی که اقساط مهریه اش عقب افتاده و باید هرروز جواب یک ایل
فامیل زن سابق را بدهد .
رکیک الحال : کسی که حال و حوصله درست حسابی ندارد و می خواهد همه اطرافیان را رسما جر واجر نماید .
.
اگه حال کردی اینو هم بخون: جوکهای جالب و با مزه
تیر چراغ برق
- چیزی که تا آخر می ایستد و کوتاه نمی اید و در برابر برخوردهای ماشین و دوچرخه و آدم های گیج ، عمرا سر خم نمی کند.
عین بچه پرروها که هرچی ناظم اونها رو با خط کش و سایر ادوات کمک آموزشی توجیه می کنه ، خم به ابرو نمی آورند.
تازه نیش خود را هم مانند درب مستراح باز نموده و ناظم را به مرحله جنون آنی
میرسانند و از این موجود آرام و دوست داشتنی، قاتلی بی رحم می سازند .
اتفاقا هر چیزی به این تیرها نزدیک بشه ، خاصیت اونها رو به خود می گیره .
مثل گنجشک ها که روی سیم برق فشار قوی می شینند و جیک و جیک می کنند و حسابی برق رو کوچیک می بینند و به سخره می گیرنند.
- متلکی که به افراد قد بلند نثار می شود ، معمولا از طرف افراد کوتاه .
چون اینا فکر میکنند که قد بلندا حقشون رو خوردند.
.
سری چهارم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
محدوده زوج و فرد
کافیشاپ . جایی که افراد به صورت فرد و تک و تنها وارد می شوند و بصورت زوج خارج .
گاهی هم بصورت فرا زوج و چند نفره خارج می شوند ، بعدش هم اصلا می رن خارج .
- طرح زوج و فرد : طرحی که می تواند برای تشویق ازدواج ، مخصوصا ازدواجهای مجدد ،
از طریق کافیشاپ ها اجرا شود . - طرح زوج و فرد ماشین ها : طرحی که موجب افزایش یکباره خلاقیت در میان تهرانی ها
شد . بطوریکه این عزیزان در ابداع روشهای پیچوندن پلیس و دوربین ، از همدیگه پیشی
می گرفتند . - کلا طرح زوج و فرد خیلی خوب و جالبه و پیشنهاد میشه در راستای صرفه جویی در مصرف
، پمپ بنزین ها ، نانوایی ها ، مراکز خرید و شرکت های دولتی بصورت زوج و فرد اداره شوند .
.
امر بهم مشتبه شد
- یک ساختمون پنج واحدی رو شش ماه اداره کردم، امر بهم مشتبه شده که خیلی مدیرم .رفتم برای شورای شهر ثبت نام کردم .
- دو تا داستان بی سر و ته نوشتم ، امر بهم مشتبه شده که رقیب آنتوان چخوف شدم .
- دو بار تو حموم خوندم ، امر بهم مشتبه شده خواننده شدم . دنبال استدیوی ضبط صدا می گردم
- دو بار با لاستیک کامیون رو برفها لیز خوردم ، امر بهم مشتبه شده که اسکی باز حرفه ای شدم. دنبال آشنا برای اخذ ویزای سوییس می گردم.
- دو تا آغل گوسفندی ساختم ، امر بهم مشتبه شده ساختمون ساز شدم . دنبال زمین برای ساخت برج در تهران می گردم .
- دو تا جوک بیمزه برای رفیقام گفتم ، بهم خندیدن خیط نشم . امر بهم مشتبه شد کمدین شدم .
برای شرکت در خندوانه ، بعنوان میهمان ویژه ، اعلام آمادگی کردم . - دو تا عکس تار با موبایل گرفتم ، امر بهم مشتبه شده عکاس شدم . افتادم دنبال مجوز آتلیه .
- دو بار پمپهای شوفاژخونه رو روغن زدم ، امر بهم مشتبه شده تعمیرکار تاسیسات شدم . دنبال کار نگهداری تاسیسات نفت و گاز می گردم .
.
رفتار پرخطر
- رفتار پرخطر جنسی : پاسخ مثبت به درخواست جنس نسیه . می دونم همه دنبال معانی دیگر بودین . اینجوری معنیش کردن تا دلتون بسوزه
- رفتار پرخطر نقدی : پاسخ مثبت به تقاضای وجه دستی .
- رفتار پرخطر دیداری : دیدار با همکار خانم ، خارج از محیط مقدس اداره و در محیط نا مقدس کافیشاپ
- رفتار پرخطر شنیداری : فضولی و استراق سمع تلفن های مدیران و فال گوش ایستادن پشت درب اطاق ایشان
- رفتار پرخطر لامسه ای : لمس جایی که نباید لمس شود ، بخصوص در مکانهای عمومی
مانند نمایشگاهها و ایستگاه متروی توپخانه که می تواند سیلی آبداری را در پی داشته باشد . - رفتار پر خطر بویایی : کشیدن نفس عمیق در هوای تهران که در بهترین حالت ، سرطان ریه را در پی خواهد داشت.
.
پشتکار
- قسمت پشتی کار . البته کار به قول معروف پشت و رو نداره . هر کی تصادفا کار گیرش اومد ،
باید اونو دو دستی بچسبه . حالا از کجا بچسبه ، خیلی فرقی نمی کنه . - چیزی که ما ایرانیها ، زیاد داریم ، بخصوص در امور خاله زنکی . یعنی برای سر درآوردن
از کار همسایه جدید ، چنان پشت کاری به خرج می دیم ، که ادیسون با 1400 تا اختراعش
، انگشت به چیز می ماند .منظورم انگشت به دهانه .
یعنی تا پاسخ سوالات اساسی خودمون را پیدا نکنیم ، هرگز از پاینمی نشینیم .
سوالاتی به شرح زیر :
چند ساله ازدواج کردن ، چند تا شکم زاییدن / چرا بچشون نشده ، دکترشون کیه ، دماغشون
عملیه یا فابریکه ، کجا عمل شده ، چرا این وقت سال خونشون رو عوض کردن و … - مدیریت زمان : در همه جای دنیا ، پیش نیاز پشتکاره ، جز ایران .
درستش هم ، همینه . وقت عزیزمون رو نباید بجز در مسیر خالی بندی برای دوستان و
تعریف خاطرات جفنگ و جوکهای بیمزه ، صرف کنیم .
بقول شاعر “هنگام گل و باده و یاران سرمست…خوش باش دمی که زندگانی این است “
.
زغال
- جسمی که حاصل جزغاله نمودن درختان و گند زدن به محیط زیست بوده و خود از این
امر شرمنده و رو سیاه است .
بر سر چگونه نوشتن زغال یا ذغال ، در بین علما دعواست و بحث کاملا ناموسی شده.
بهر حال این وسیله در نوشتن فحش و ناسزا بر روی دیوار همسایه کاربرد زیادی دارد .
همچنین اهمیت آن ، در سفر شمال ، کمتر از جای خواب نیست. چراکه می شود در
خیابان خوابید ، اما نمی شود تا متل قو رفت و جوجه با نوشابه نخورد . - ژغال : همان زغال است ، لکن برای خدمات ابری و هپروتی مورد استفاده قرار می گیرد .
و افراد به کمک آن در کوتاهترین زمان ، و با هزینه ای کم ، به فضا سفر می کنند.
.
سری سوم شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
.
حرف
- برعکس تمام اقلام ، نوع مفتی آن فراوان است .
همچنین نوع پولی آن با عنوان سمینار ، وبینار ، جفنگ نار ، خالی نار و گلی نار ( همان گل واژه) به علاقمندان ساده دل ، عرضه می گردد. - حراف : کسی که بسیار حرف می زند و سایرین را عاصی می کند .
همان وراج مودبانه می باشد . وراج را برعکس کنی ، می شود جارو .
یعنی آدم وراج مانند صدای جارو برقی ، بد جور روی مخ است . - خود حرف را برعکس کنی می شود فرح که به معنای سرخوشی و عشق و حال است .
یعنی آدم حراف ، از اینکه دیگران را با اراجیف خود به مرز جنون می رساند ، کلی حال می کند . - حرف زدن به انگلیسی می شود “تاک” ، که برعکس آن می شود “کات” که به معنی بریدن
صدا و خفه خون گرفتن می باشد . جالب است که این کلمات هم در فرم و هم در
محتوا ، برعکس همدیگر می باشند .
اتفاقا با هم ترکیب جالب و آهنگینی را تشکیل می دهند “کات تاک” ! - بعضی ها می گویند حرف باد هواست .فرق آن با بقیه بادها در نوع صدا و محل خروج
(مخرج) می باشد .
ولی بعضی از حرفها می تونند به جای باد ساده طوفان به پا کنند و چندین شهر را بهم بریزند . - حرف حرف میاره : یعنی در مواجهه با آدمهای حراف ، ابتدا خونسردی خودتون رو حفظ کنید
و در وهله بعدی سعی کنید کوچکترین حرکتی به لبان مبارکتون ندهید و به نگاهی سرد
اکتفا کنید. چون کوچکترین صوتی ، می تونه به منزله اعلام شروع مسابقه وراجی باشه . - حرف میاره حرف می بره : یعنی طرف داره تلاش می کنه تا دو یا چند نفر رو به جون
هم بندازه . الان هم مشغول تهیه مقدمات کاره . - حرف راست رو باید از بچه شنید : در ازمنه ماضی ، بچه ها احتمالا دروغ و پیچوندن
بلد نبودن و می شد بهشون اعتماد کرد . بهرحال این جمله در زمان حال ، موضوعیتی نداره .
.
گاو صندوق
- صندوقی که از لحاظ وزن و هیکل ، انسان را بی اختیار یاد گاو می اندازد .
- صندوقیکه اگر با پراید تصادف کند ، پراید مچاله شده و صندوق استوار و پایدار
باقی می ماند و نهایتا مانند گاو نگاه بی تفاوتی نموده و به نشخوار ادامه می دهد .
- صندوقی که گاو را باید در آن گذاشت و محافظت کرد ، با توجه به افزایش قیمت گوشت !
- صندوقی که باید برای چابجایی آن باید از نیسان گاوی کمک گرفت .
.
جغرافیا
- علمی است که ایرانیها باهاش کلا حال نمی کنن ، در کنار تاریخ ، نجوم ، ریاضیات و غیره
جغرافی ساده سازی شده : کل دنیا به دو بخش تقسیم می شود . ایران و خارج
ایران که ایرانه و خارج یعنی هر جایی که ایران نیست .
البته برخی از کشورها هم در برزخ قرار دارند و در هیچ کدام از این دسته بندیها قرار نمی گیرند .
مثلا افغانستان ، نه ایرانه و نه خارج . حالا کجاست ، اصلا مهم نیست . ما که قرار نیست
برای تعطیلات بریم اونجا.
- از نظر ما خارج آداب و رسوم خاصی داره . باید حتما شورت بپوشی با عرقگیر . وگرنه ،
توهین محسوب میشه . باید هر چی میدن هم بخوری ، اعم از اطعمه و اشربه .
وگرنه بهشون بر می خوره . فکر می کنن ، اونها رو قابل ندونستی .
- خارج ، برای ما منبع الهام داستانها ، خاطرات و خالی بندیهای آیندمون هستش .
یعنی برای سه سال ، مطلب داریم که برای رفقامون تعریف کنیم .
.
جارو
- جادوی نظافت که در کنار داروی نظافت می تونه کارهای باورنکردنی انجام بده .
- چیزی که جا رو می روبه . حالا کجا رو می روبه ، خودش داستان داره .
در اداره ، عزیزان محل عبور مدیران ، اطاق مدیران و میز مدیران را بیشتر می روبند و
به این هوا کمی استراق سمع هم می کنند و از اخبار پشت پرده آگاه می شوند .
در شهر ، عزیزان محل عبور مقامات را می روبند تا از این رهگذر خود را شیرین نموده و
در هرم قدرت پیشرفت نمایند .
- بسیار جار زننده ، چیزی که با صدای خش و خش در ساعت پنج صبح ، همه را بیدار
نموده و جار می زند که دارم کوچه شما را تمیز می کنم . کمی آدم باشید و کمتر آشغال
بریزید . - دسته جارو : ارتباط ارگانیکی با جارو ندارد و بیشتر بعنوان وسیله تهدید و ضرب و شتم
مورد استفاده قرار می گیرد . چه در خشونتهای خانگی ، چه خشونتهای خیابانی و بیابانی
جارو رو برعکس کنی به کلمه وراج می رسی . وراج کسی است که محتویات بنجل مغزش
را بیرون ریخته و موجبات آزار دیگران را فراهم می آورد . - جارو برقی : جاروی نسل جدید که با کمک نیروی برق ، آشغالها را بیرحمانه می بلعد، لکن مشکل سر و صدای و شکنجه روحی ، همچنان پابرجاست .
.
اگه حال کردی اینو هم بخون: جوکهای باحال و با نمک
کیسه
- کیسه پلاستیکی : وسیله ای بی کلاس ، که در آن خریدهای روزانه را بصورت فله ای ریخته و به درون خانه میبرند .
استفاده از این اقلام در کشورهای غربی، ممنوع بوده و با جریمه سنگین همراه است .
ولی در کشور عزیزمان روز به روز در حال افزایش بوده و بسیار مورد استقبال مردمان میباشد .
چراکه ما به مانند عکس برگردان دنیا بوده و در تمامی موارد، برعکس عمل می کنیم. - کیسه زباله :همان کیسه پلاستیکی است که آشغالهای روزانه و شبانه در آن تخلیه میشود .
- کیسه هواپیما: کیسه ای پلاستیکی یا کاغذی است که مسافرین، محتویات بخور بخورهای روزانه خود را در آن میریزند و تحویل خدمه پرواز میدهند.
کیسه بوکس:سنگ صبور انسانهای عصبانی که مشت و لگد آنها را به جان خریده و
هیچ شکایتی نمیکند.لازم به ذکر است که کیسه بوکس معمولا از انواع ضایعات و
آشغالها پر میشود.
- چای کیسه ای :کیسه ای کوچک که از آشغالترین و بی کیفیت ترین نوع چای پر شده و تحویل مردم بدبخت میشود.
- کیسه هوا :وسیله ای مهم در خودرو که آنرا از آشغالترین مواد میسازند و بنابراین یازود عمل می کند یا دیر . یا اینکه اصلا عمل نمیکند.
- فیلتر کیسه ای :همان کیسه است، ولی خاصیت بیشتری دارد و هروقت حال کند ،گرد و خاک هوا را میگیرد.
.
سری دوم شوخی با معانی لغات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
.
سنگدل
پسری که برای شو آف جلوی دوست منظور، به زور بدنسازی و قرص و هورمون،
شکمش رو سیکس پک کرده .
آدمی که از زور بی پولی فقط سنگدون مرغ گیرش میاد بخوره . شایان ذکره که بقیه رفتارهای
این آدمها هم ، کم کم شبیه خانم مرغه میشه .
دلی که اینقدر برای کسی تنگ و گشاد نشده ، که خاصیت ارتجاعی خودشو از دست داده و
مثل یک تیکه سنگ شده .
دل و جیگری که بیرون از یخچال مونده و سفت و فاسد شده
دلی که کلی جواب “نه” شنیده و خلاصه به در و دیوار خورده و بهمین دلیل
در مقابل ناملایمات،مثل سنگ مقاوم شده
سنگهای خفنی مثل زمرد که هر دلی رو میتونن آب کنن و بعدشم رام کنن.
دل
دل فریب:کسی که دل را فریب داده و مخ وی را به شدت میزند.
دل ربا:کسی که بعد از مرحله فریب ، دل را سوار ماشین کرده و می رباید.البته حضور ماشین الزامی نیست و چه بسا کار با موتور گازی هم راه بیفتد. به شرط آنکه مخ زنی به خوبی انجام شده باشد.
صاحبدل:کسی که یک عدد دل آکبند و کارنکرده دارد.فروشی هم نیست.لطفا سوال نفرمایید.
بی دل:مالباخته.کسی که دل او را دزد زده است.
دل جو:مالباخته ای که در جستجوی دل دزدیده شده بود و یک پایش درکلانتری و
پای دیگرش در آگاهی می باشد .
دل انگیز:کسی که انگیزه لازم جهت ربایش دل را دارد.
دل شکسته:کسی که دلش درجریان اسباب کشی ، بدلیل نداشتن بسته بندی مناسب، شکسته باشد.
درد دل:دلی که در اثر شدت مخ زنی فرد مربوطه، دچار سردرد شده و مسکن لازم شده باشد.
دل گشا: دلی که در جریان شستشو گشاد شده و دیگر قابل استفاده نباشد .
دل سوخته: دلی که زیاد روی منقل مانده و سوخته باشد .
تازه دل: دل و قلوه کشتار روز
پریشان دل: دل و قلوه ای که بیرون از یخچال مانده و فاسد شده باشد .
دل نمک: دل و قلوه ای که زیاد به آن نمک زده باشند.
دل دل: وقتی که قلوه تمام شده باشد و جیگری همه سیخ را لبریز از دل کند.
صابون
ابزاری که با سابیدن بو را از بین میبرد .
پرزگیر انسانی
صابون رختشویی : ابزاری که علاوه بر بو، پوست دست رو هم میکند میبرد.
ضمنا با مختصری تغییر کاربری میتوانید آن را بهعنوان آجر مورد استفاده قرار دهید .
جاصابونی : ابزاری که بعد از مدتی رنگ و بوی صابون را بهخود میگیرد و در صورت تمام شدن
صابون، میتوان جاصابونی را به سرو کولمان بکشیم.
صابون داو (Dove) : صابونی که در و داف از آن استفاده میکنند.
صابون داروگر : صابون نوستالژیکی که همه با آن خاطرات عمدتا شیرینی دارند.
صابون دتل (Dettol) : صابونی که بچهسوسولها خودشون رو با اون ضد عفونی میکنند.
صابون بچه : بچه صابون ، صابونی که هنوز به بلوغ نرسیده و خواص صابون بالغ را ندارد
صابون جوانه گندم : صابونی که با آن جوانه گندم را قبل از مصرف، میشورند .
صابون مایع : مثل روغن مایع بهدرد آدمهای تنبل و افرادی میخورد که سریع میخواهند کار رو راه بندازند.
لولو
کلمه ای که در ازمنه گذشته، بچهها را با آن ترسانده و گول میمالیدند تا درخواست وجه دستی و دوچرخه نکرده و با هفت سنگ، روزگار بگذرانند .
لکن در حال حاضر کاربرد چندانی ندارد، چراکه بچهها، خود تبدیل به لولو شده و آماده اند تا والدین خود را جر واجر نمایند .
قاتل هلو میباشد . هر کجا هلویی گم میشود، نیروهای پلیس، اول از لولوهای اطراف بازجویی کرده و سپس احتمالات دیگر را بررسی میکنند .
جمله معروف ” اون هلو رو لولو برد ” ، اشاره به همین مفهوم عمیق دارد .
اگر با مرجان بیاید ، به معنی جواهر است . ( لولو و مرجان )
اگر با مریم بیاید ، یعنی عمل بینی مریم نتیجه بیش از حد افتضاحی داشته و مریم به لولو تبدیل شده است .
اگر با مهسا بیاید ،یعنی مهسا دوست پسر گولاخی را برای خود برگزیده تا چشم
دوستان ، آشنایان، عزیزان، سروران و بازماندگان (از راههای دور و نزدیک) را در بیاورد .
.
.اگه حال کردی اینو هم بخون: جوکهای خنده دار
مداد
وسیله ای که برای خاراندن گوش ، سقلمه زدن به نفر جلویی و بغلی ، کشیدن نقاشی روی دیوار کلاس استفاده می شود . معمولا پاکن ته آن خیلی روی مخ است و همان روزهای اول ،با یک حرکت گاز انبری جدا می شود .
گاهی بعنوان وسیله دفاع شخصی هم بکار گرفته می شود که در این موارد ، مداد تراش نقش کلیدی بر عهده دارد.
نوع رنگی آن در انواع و اقسام وجود دارد . ولی برای ما 12 رنگ بیشتر را نمی خریدن.
می گفتن داوینچی هم با همین ها شروع کرده.
تنها جایی که اجبارا برای نوشتن استفاده می شه ، کنکوره . بطوریکه مداد ، در کنار تی تاپ ، بعنوان نماد کنکور شناخته میشه .
گاهی افراد لاغر و باربی را به مداد تشبیه می کنند . مثلا می گن فلانی عین مغز مداد شده ،پس حتما معتاد شده ، احتمال دیگری وجود نداره .
مدادتراش ، به منزله چاقو تیزکن مداد بوده و در انواع دستی و رومیزی عرضه می گردد .
برای ما فقط دستیشو می خریدن . می گفتن داوینچی هم دستی کار بوده ، گاهی همدستی می کشیده ، ناکس . کلا موجود شیطونی بوده .
.
سری اول شوخی با معانی لغات و کلمات (لغات و کلمات خنده دار فارسی)
شیرمال
سالها پیش وقتی آقا شیره به گله گورخرها حمله میکرده و نمینونسته کسی رو بگیره،
گورخرها دستهجمعی بهش میگفتن:”آقا شیره مالیدی !”
این اصطلاح بعدا مختصر و به “شیرمال” تبدیل شد .
در روایتی دیگر در ازمنه گذشته، روزی شاطر برای خودش پیالهای شیر خریده بود که کاپوچینو درست کند، از برای خودش و نم کردهاش . شاگرد، ناغافل، دستش به پیاله میخورد و شیرها پخش زمین میشوند.
او که ترسیده بود و وسایل نظافت دم دست نداشت، با خمیر شیرها را از روی زمین تمیز و با همان خمیر ، نان پخته و دست خلق ا… میدهد که طعم آن با استقبال بینظیر مردم هم روبرو میشود.
شیرمال:شیری که دارای انحرافات اخلاقی بوده و اهل جنگل را عاصی کند .
البته خودش میگوید که انحرافی نداشته و مشکل اصلی اختلاف فرهنگی و عدم درک متقابل میباشد.
جاری
جاری: سرایت کننده، ساری، مازندران، دریا، متل قو، عشق و حال
جاری: نوعی حساب بانکی که برای کلاهبرداری و پیچوندن دیگران استفاده میشه
جاری: جار زن، هوچی گر، کسی که نمیتواند یک دقیقه خفهخون گرفته و از ور زدن، دست بکشد
جاری: بسیار جر زننده. بچه پررویی که باخت خود را قبول نمیکند
جاری: روان، روانشناس، روانپریش، روانی، اسکول، شاسکول، گاگول
جاری: زنهای دو برادر که معمولا عاشق همدیگر بوده و دلشان برای هم غنج میرود.
گاهی از غم دوری، چنان مجنون میشوند که کم مونده خون هم رو در کف خونه
مادر شوهر جاری کنند .
سال جاری: سالی که بسیار شوم باشد، مانند جاری!
وانت
وانت: وسیلهای بیرحم که برای حالگیری از سایر ماشینها، مخصوصا پراید، تولید و استفاده میشود.
وانت: وسیلهای که در هر شرایطی، حق تقدم با اوست.
وان نت: وان حمامی که به سیستم وایفای مجهز بوده و نت داشتهباشد. این قلم جزو ملزومات مهم زندگی امروزی بهشمار میرود.
وا نت: نتی که وا بوده و هیچ پسوردی ندارد. این مطلب در کشور عزیزمان، با عنایت به
احترام زاید الوصف به حقوق همدیگر، مشکلی را بهوجود نمیآورد و موجب خالی شدن اعتبار تا قطره آخر، توسط همسایگان، نخواهدشد .
وان نت(ONE NET): بهترین، سریعترین و امنترین نت ورک دنیا که احتمالا به
شرکت مخابرات خودمان تعلق دارد.
وا !!!!! نت:علامت تعجب شدید خانمها از وصل بودن نت و عدم قطعی آن
موتور
وسیلهایی بسیار خوب و مناسب برای خودکشی که معمولا بدون درد کار رو تمام میکنه.
البته اگر محاسبات اشتباه از آب دربیاد، چه بسا آدم تا آخر عمر اسیر بشه. اگر دنبال راههای مطمئنتری هستید، تشریف ببرین چین، تو استادیوم با همه روبوسی کنین. حتما جواب میده.
مو تور: مخفف” من رو اینطوری دیدی واقعا؟ خیلی بیحیایی! “
مو تور: توری که خارجیها در مراسم عزا بر روی موهای خود میافکنند تا بلکه زندههای مجلس را تور کنند. مرده که مرد، زندهها رو دریابیم.
مو تور: آدم ندید بدید! عزیزی که با دیدن دو تار مو، به تور میافتد.
کیفیت
کیف کردن، عشق و حال. به عنوان مثال اگه شما بتونی با پراید سرعت بری، لایی بکشی و مسافرین خاص سوار کنی، کیفیت پراید بالاست.
یا اگه بتونی با وانت پراید، به اندازه کامیون بار بزنی و چپه نشی و زنده به مقصد برسی، کیفیت وانت پیکان بالاست.
کی فیت، مخفف جمله ” کی فیت میشی؟”
یعنی اینکه کی اینهمه هزینه باشگاه و قرص و آمپول و رژیم جواب میده و هیکلت فیت میشه؟
روز به روز که داری خرستر میشی!
سلام یه متن برای استنداپ میخوام با موضوع طنز شوخی زیاد داشته باشه
سلام و درود
در چه موضوعی باشه؟
سلام و درود
دنبال یک کلمه از ترکیب دو اسم میگردم که به معنای نفهم یا آدم نادان باشه میتونید کمک کنید